شوهرعمه شوهرم دیروز فوت کرد بعد من به شوهرم گفتم مراسم کی هس و کجا برگشت گف با عمه اینام زیاد رفت و امد نداریم خودم تنها به نمایندگی از طرفمون میرم خلاصه امروز صبح منم بدون هیچ امادگی تا ۱۱ظهر هم خودم هم بچم خوابیدیم بعد شوهرم ۱۱زنگ زد گفت سریع ۲۰دیقه اماده شو داداشم بیارتت مسجد حالا داداشش خونه مادرشوهرمینا زندگی میکنه ....... هستین بگم دوستان؟
وا
خب بقیش
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
بگو
بگو
بله خواهرم هستیم
زود بگین دیگه چ کاریه اخه تیکه تیکه میگین حرفاتونو
بغیر ازز من زن و بچش و خاهرشوعرمم و بچش و مادرشوهرمم تو همون ماشین قرار بود بیان با اینکه من و بچم صبونه نخورده بودیم گفتم باشه سعی میکنم سریع اماده شیم بعد از ۲۰دیقه برادرشوهرم بدون سلام و علیک با لحن تقریبا داد گف کجایی پ ۲۰دیقه رو پله نشستیم بیایی
اون شوهر بدبختت بيخبر ازهمه جا رفته خونه ي مادرش تابرن مجلس ترحيم اونجا خانوم والدشون فرمان فرمودن زنتم بيار شوهرت هيچ گناهي نداره طفلك نميدونسته تصميم مقامات چيه
اه بدو دیگه
چ برادر شوهر بی عصابی
خونه ما و مادرشوهرم یه کوچه فاصلس منم گفتم شوهرم دیر خبر داد دارم پسرمو اماده میکنم دوباره با لحن بد گفت تازه داری اونو اماده میکنی منم ناراحت شدم گفتم عجله دارین برین من با اژانس میام اونم از خدا خاسته گفت باشه خدافظ منم با لحن جدی گفتم بسلامت..... بعد
داداشش بی اعصابه به شوهرت چه ربطی داره
شوهرم قبلش صبح زود رفته بود مسجد واسه کمک قرار بود این داداشش مارو ببره که اینجوری کرد . منم ز زدم ب شوهرم گفتم گف عب نداره نمیخاد بیایی با بچه اذیت میشی منم ناراحت از این شدم ک داداشش واینساد منم برم خلاصه گذشت وهمشون عصری از مسجد برگشتن شوهرم گفت بریم خونه باباینا بهشون تسلیت بگو منم گفتم باشه رفتیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
