یه بار دیگه در مورد شوهرم تاپیک زده بودم گفتم که برعکس من که زود رنج و حساسم و خیلی وقتها هم توی جروبحثهامون شلوغ بازی در میارم اون ولی آرومه و بیشتر وقتها سکوت میکنه و باهام مقابله به مثل نمیکنه واهل فحاشی و این چیزا نیست خداروشکر
مشکل اینجاست شوهرم یه سری اخلاق های بخصوصی داره که نمیگم وحشتناکه ولی بعضی مواقع واقعا خسته میشم و کم میارم تازگیا طوری شدم که دیگه حوصلشو ندارم از دستش خسته شدم مشکل اینجاست شوهرم تقریبا همیشه نسبت به ما یعنی منو وبچه هامون بی توجه و بی حوصلست کارش جوریه که در هفته بعضی روزها رو شیفته و باید محل کارش بمونه و بعضی روزها رو خونه اون روزهایی که شیفته که به کنار اون روزی رو هم که برمیگرده خونه همش بی حوصله و بازم دوست داره تنها باشه یا با دوستاش بره بیرون مثلا یه بار عصر میره بعده دو سه ساعت برمیگرده اونم بیشتر وقتها باید بهش زنگ بزنم تا بیاد خونه دوباره یه بار دیگه همون روز شبش با دوستاش میره و باز بدقولی میکنه مثلا قول میده دوساعت بعدش برگرده خونه ۴ ساعت بعد میاد و این بدقولیهاش خیلی منو اذیت میکنه وقتی هم میاد خونه همش دوست داره بخوابه یا با گوشیش ور میره یا برای سیگار کشیدن میره روی تراز یه ساعت تو عالم خودش روی صندلی تراز میشینه هر چی بچه ها صداش میکنن یا بهش میگن باهامون بازی کن اصلا توجه نمیکنه نه اینکه بگه نه مشکل اینجاست اصلا انگار نه انگار که صداش میکنن اصلا جوابی نمیده بی تفاوت بی تفاوت ...از این رفتاراش واقعا خسته شدم حوصلم از دستش خیلی سر رفته ولی هر چی باهاش صحبت میکنم هیچی به هیچی یا قبول نداره یا اگرمقبول کنه میگه من اخلاقم همینه دست خودم نیست منم خیلی بهم بر میخوره میگم پس چطور روزی دو یا سه دفعه با دوستات میری بیرون حوصله داری خسته نمیشی تازه اونا رو که خیلی بیشتر از ما میبینیشون پیش ما که زیاد نیستی بیشتر وقتت با اونا میگذره حالا همین زمان کم رو که هم پیشمون هستی بازم اینجوریی؟!! خوبه هر روز هفته رو خونه با ما نیستی! یا مثلا دارم باهاش صحبت میکنم حالا در رابطه با هر موضوعی اصلا نگام نمیکنه اینگار دارم با درودیوار حرف میزنم لااقل به نشانه تایید چیزی هم نمیگه که مطمئن شم داره گوش میکنه یه سری تکون بده هیچی خیلی وقتها همینطوری واسه خودم حرف میزنم به خیال اینکه داره گوش میکنه آخرسر میبینم اصلا گوش نکرده واسه همین اخلاقشو میدونم همیشه اولش کاملا توجهشو به خودم جلب میکنم بعد حرفمو شروع میکنم یا وسط حرفام ازش میپرسم گوش میدی حواست هست حالا بزور با کلی مکث میگه اره واقعا از خودم لجم میگیره که اصلا چرا بهش محل میذارم نمیدونم چکار کنم بنظرتون من زیادی حساسم خودمم موندم ولی واقعا نسبت بهش بی حوصله شدم از بس این شکلی می بینمش بنظر شما خسته کننده نیست میگید چکار کنم ؟