2737
2734
عنوان

خاطرات ترسوندن شوهر 😁😁😁

18827 بازدید | 130 پست

ما خونه مادربزرگم زندگی میکردیم زیر زمین بود خونه نگو پدر بزرگم حالش بد میشه نصفه شبی مامانبزرگم زنگ مارو میزنه که ماشین دارین بیاد ببریمش دکتر من نصفه شبا از صدای زنگ در و گوشی میترسم چهار صبح صدای در میومد منم انقدر هول شدم دادزدم محمد پاشو در میزنن فکر کنید شوهرم خواب الو بلند شد رو تخت وایستاد یه لحظه بعد رفت پذیرایی رفت تو حیاط پشتی میگم کجا میری در میزنن برو ببین کیه بنده خدارو بد ترسوندمش اونشب کلا تا جلوی در گیج میزد دوسه بار اینطوری تو حالت خواب بد ترسوندمش .شما چی ؟

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2738

یه بار که شوهرم خواب بود کنارش دراز کشیدم و شکلهای مسخره در میوردم وسلفی میگرفتم یهو گوشی از دستم افتاد روی صورتش    دیگه بقیش رو تصور کنید  

الهی چه گسترده و بی صدا میبخشی وما چه حسابگرانه تسبیح میگوییم

من یه بار یه کار خیلی بدی کردم. دعوا کرده بودیم منم توی اتاقی بودم که تراس داشت، رفتم توی تراس هوا بخورم. شنیدم که صدام زد، خواستم جواب بدم بعد شیطون گولم زد گفتم جواب ندم ببینم چی میشه، نشستم که معلوم نباشم.  بنده خدا زهره ترک شد، پرید در تراسو باز کرد، فکر کرده بود من خودمو انداختم پایین. خییییلی کارم زشت بود میدونم. اصلا ازم بعید بود نمیدونم چی شد زد به سرم.

من نترسوندمش ولی تا دلت بخواد اون منو ترسونده مثلا پریشب من دستشویی بودم دیدم شوهرمو پسرم داد میزنن سوسک سوسک منم ترسیدم تو دستشویی موندم بعد شوهرم در بالکنو باز کرد به من گفت سوسک رفت رو بالکن نشد بکشمش منم گفتم عب نداره خوب شد فرار کرد همینکه در بالکنو بست منم در دستشوییو باز کردم یهو یه چیز سیاه پرت شد تو دستشویی شوهرم داد زد عههه عههه عههه رفت دستشویی منم یه جیغ بنفش کشیددددم که صدام تا ملکوت رفت چن لحظه طول کشید ذهنم تحلیل کنه که این سوسک نیس و کلاه گوجه فرنگیه😑😑😑😑😑پریدم بیرون تا میخورد زدمش و پسرمم منو میزد که بابامو ول کن ...جفتشون عوضین😤😤😤😤

من نصفه شب خواب بودیم توهم زلزله زدم.پاشدم داد و هوار زلزله طفلک از هولش پتو انداخت روم افتاد روم مثلا محافظت کنه ازم😂😂😂😂😂داشتم خفه میشدم اون زیر.یه نیشگونش گرفتم بلند شه از روم،پتو جلو دهنمو گرفته بود.طفلی اون موقع فهمید چی به چیه.😂😂😂

بعد تا مدت ها سوژه خندمون بود

خدایا کودکم منتظر است تا او را به من برسانی،،،،او دستان مرا میخواهد و من بوی تنش را،،،،خدایا،،،،،

من اوایل ازدواجمون یه بار ماسک زده بودم به صورتم شوهرمم داشت تی وی نگاه میکرد بعد یه دفعه اومدم برم تو آشپزخونه سرشو چرخوند منو دید بیچاره سکته کرد از ترس🤣🤣من غش کردم از خنده

عشق بزرگترین نعمت دنیا
یه بار که شوهرم خواب بود کنارش دراز کشیدم و شکلهای مسخره در میوردم وسلفی میگرفتم یهو گوشی از دستم اف ...

😂😂😂😂😂

با کمال احترامی که برا همتون قائلم ولی باید بگم که هیچ خوشم نمیاد کسی تو تاپیکام نمک بازی دربیاره اگه سوالی میپرسم، جوابمم میخوام همین و بس. _تیکه بامزه نندازین لطفا دوستای عزیزم_ مرسی بوووس😘
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز