من از كجا بگم براتون من ازدواجم با رضايت بابام نبود و خيلي ابروي باباي بدبختمو بردم خلاصه اومدم تو شهر غريب ٤ سال پيش از عقد بودم اومدم از روز اول شروع كردن خانواده شوهرم حرفاي بد زدن و توهين طاقت اوردم تا عروسي شوهرم شروع كرد به كتك زدن البته خب من خيلي شكاك هستم البته خب دليل داره اخه خيلي هيز و چشم چرونه منم هر وقت گير ميدادم كجا بودي و اينا شروع ميكرد به كتك زدن و مشت زدن تو سرو صورتم تا و اينكه قرص متادون هم ميخوره من با تمام مشكلاتش سأختم نداري و حرفاي زشت مادرش كه ادمو داغون ميكرد تا ٢ ماه پيش كه از داداشم يه كاري خواست و كارش توش ضرر كرد روزگار منو سياه كرد از فحش مادر ميداد بهم تا برادر بازم صبر كردم و گفتم من حاضرم طلام بفروشم بدمت كه توي شهر بابام بوديم بازم فحش داد و كتك بدي بهم زد بازم از ترس بابام باهاش برگشتم تا يه شب خالم اينا اومدن خونمون جلوي اونا به من گفت كه تو به مامانم توي نذريش كمك نكردي و مهموني فقط بيا بخور تو ادم نيستي اصلا اونم ناراحت شد و رفت منم گفتم چرا اينجوري ميكني با مشت زد تو دستم و رفت بيرون تا شب ١ شب نيومد من به بابام گفتم داستان و كلي داد و بيداد كه گفتم نرو با اين و بيا طلاق بگير خلاصه برام بليط گرفتن برم فردا شهر خودم الان هم باز رفته بيرون شوهرم و بهش نگفتم دارم فردا ميرم مشكلم اينه الان فك ميكنم برم اونجا بدون شوهرم انگار بازم با تمام بدي هاش جيگرم داره كنده ميشه نميدونم تو دو راهي موندم كمكم كنيد جان عزيرتون
بمون درستش کن
وااای خدایا
خدا فقط بهت صبر بده
چی بگم دیگه
عزیزم تو خیلی بهش فرصت دادی ولی درست نشده پس بهتره جدا بشی
درست بشو هست؟؟
مردی ک کتک بزنه ،مرد زندگی نیس و نمیشه
متادون چیه؟؟
اخه پای چی این بشر موندی که میگی تو دوراهیم یه نکته مثبت بگو
عزیزم چشم و گوشتو ببند هرچی پدرت گفت بگو چشم. شما معلومه هنوز به بلوغ فکری نرسیدی که بتونی خودت تصمیم بگیری
خداصبرت بده😔
من هيچ توقع مالي ازش ندارم حتي يه مسافرت نبرده منو تو اين ٤ سال فقط شهر بابام كه اونم خونه بابامه و همه چي مفتيه
من شك بدي دارم كه با كسيه و اينكه خيلي داد ميزنه جونم ميلرزه ولي خب عادت كردم به بودنش انگار كه يه عضوي از بدنت بندازي دور نميدونم بخدا
میفهمم وقتی دوسش داری هربدیم بکنه تهش دلت میخوادش ولی اینجا دییگه باید با منطقت فک کنی احساست جواب نداد ادامه بدی ی بچه میاد تو این زندگی علاوه بر خودت غصه اونم باید بخوری خود بچم جدا ک چقد داغون میشه اینجایی ک توشی منجلابه خودتو باید بکشی بیرون
دوستم زندگی زناشویی احترام میخواد چ تو تنهایی چ جلو بقیه
دفاع میخواد تو تکیه گاه میخوای ن اینکه از ترسش جرات نکنی حرف بزنی
اینکه من بگم جداشو خدارو خوش نمیاد اما بهت میگم جایی احترام نداری عزت نداری تکیه گاه نداری ارامش نداری حتی ۲۰درصد حس خوشبختی نداری نمون عزیزم نمون
درست بشو از لحاظ اخلاق و رفتار بدش نه ولي تنها چيزي كه ميتونه اتفاق بيافته اينه بريم شهر من زندگي كنيم حداقل از اين غربت و تنهايي نجات پيدا كنم و پدر مادرش دور باشيم اخه خيلي دخالت ميكنن و شر هستن ولي اخلاق بدش درست نميشه منم ميخوام يا بياد اونجا زندگي كنه يا تموم شه نهايتش ١ سال زجر ميكشم بهتر از يه عمره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
