من دور از خانواده خودم تک و تنها شوهرم یک روز بود یه روز نبود،،،پسرم یک سال تموم گریه کرد و دوسال تموم شبا نخوابید ،،،فقط خدا میدونه چی به من گذشت،،،تنها چیزی که قدرت منو زیاد میکرد این جمله بود که شب و روز به خودم میگفتم،،،یه روز تموم این سختیا تموم میشه پسرم بزرگ میشه و من راحت میشم