سلام دوستان عزیز واقعیتش من چند وقت پیش با خواهرم و همکارش (خانم بود ) قرار بود با هم بریم شمال . من از همسرم اجازه گرفتم و گفتم که با خواهرم و همکارش که خانم هست میخواهند برند شمال ، اگه شما اجازه بدین من هم باهاشون برم. همسرم از من پرسید همکارش خانم هست یا آقا ؟ من هم همکار خواهرم میشناختم که حتی دوست صمیمی خواهرم هم هست . گفتم نه خانم هست همکارش . شوخرم هم بدون اینکه گیر الکی بده گفت مشکلی نداره و حتی انصافا هزینه سفر هم بهم داد وبه خوشی من به همراه خواهرم و دوستش راهی سفر شمال شدیم. متل قو بودیم ودوست خواهرم یکجواریی ازمون خواهش کرد که دوست پسرش هم اومده شمال ایشون هم با ما بگرده و با هم باشیم تو گردش ها و .... واقعیتش من اصلا راضی نبودم ولی تو رودرواسی گیر کردم و مجبور شدیم چهار تایی نمک آبرود و جاهای دیدنی بریم و ترسیدم به همسرم چیزی بگم تا اینکه از شمال برگشتم همه چی عادی بود و مشکلی نبود یک شب نشسته بودیم که همسرم برگشت گفت که شما شمال با یک آقا با هم بودین و ... من هم واقعا یکه خوردم ترسیدم و ... از اون موقع همسرم بدجوری نسبت به من شکاک شده و رفتارش عوض شده از دوستان ممنون میشم راهنمایی کنند. 🙏🙏🙏
مامان گردن درد داشت با پماد پینیکلیر که ساخت ترکیه هم هست الان حالش خوبه.... برای همه درد های مفصلی خوبه پیشنهاد میدم هرکسی روکه میشناسید درد کمرو گردن و پا داره پیشنهاد بدین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
در مدرسه کربلا کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخش است بخشی بر صحرا و بخشی بر سر نیزه اما اینکه عمو چند بخش است را فقط بابا میداند 《صَلی الله عَلیک یا ابا عبدالله 》