بهم زنگ زده میگه واست عروسی نمیگیریم داداشم خونه ساخته دستش تنگه باید برین ماه عسل؛گفت خودت حنابندون بگیری کافیه.گفتم من دوس دارم لباس عروس بپوشم وعروسی بگیرم تو عمرن به دفعه هستش؛خب مهمون کم دعوت کنین.گفت نمیشه عزیزم ما عروسی اینا نداریم توم دیگه پررو شدی ورواعصاب ما راه میری؛نه هیکل درست حسابی داری نه قیافه عروسی میخوای چکار
درضمن قدر پولتون رو بدونین چرا میخوای پول داداشم حروم شکم مردم بشه
بنظرتون من چکار کنم الان؟
شما اصلا چرا راجب این مسایل با خواهرشوهرت حرف زدی؟!
خوب به حرفش گوش بده شاید راست میگه
وای چه بد این چه ازدواجیه خدایا من بودم کلا بهم میزدم
وا،به اون چه،بگیر عروسی رو تا بدونه قرار نیست هروقت نظر میده اجرا بشه
بزن تو دهنشا
گوه اضافی میخوره بگو تو سر پیازی یا ته پیاز گوزو
بهتر بود با شوهرت حرف بزنی‌و‌خودتون تصمیم بگیرید
آخر سر هم بهشون اطلاع بدید
از الان اینارو میگه،بعد ازدواج چیکار میکنن..نمیخای یه کاری کنی؟
عروسی نگیرش اونقدر مهم نبود که درمورد هیکل وقیافه ت گفت
دوربین مخفیه؟😄✋
بگو به شما مربوط نیست
فقط با شوهرت حرف بزن
مگه شوهر و خانواده نداری مادرشوهرت چی میگه چرا خاهرشوهرت نظرمیده
میگفتی این حرفا اصلا وظیفه شما نیس ک ز بزنی بگی
من اصلا با شما کاریندارم، توجایگاهی نیستی ک اینطور بامن صحبت کنی
توام سیاست ندازیا😐😐😐
