2410
2553

قصه اش طولانیه...

من فعلا تنها عروس خانوادم و ۱۰ ساله ازدواج کردم...

مادرشوهرم اوایل بهتر بود و من از روی بچگی شاید کارایی انجام میدادم....ولی به مرور زمان من که بهتر شدم باهاش اون با من بدتر شد....

هررر وقت میریم خونشون امکان نداره تیکه نندازه جلوی غریبه و آشنا

تمام مسائلشونو از ما قایم میکنن بعنوان مثال رفتن خواستگاری برا برادرشوهرم،بما نگفتن

هر بار میریم خونشون،چون خونه ی ما ۲۰ دقیقه فاصلست باید زنگ بزنیم ک رسیدیم،فورا یک گله ایی چیزی میکنه،ک دعوا درست کنه

امکان نداره روری این راضی باشه

من میرم خونشون ظرفاشو میشورم،جمعی چیزی باشه باهاش میکنم،بااین که دوتا بچه دارم...همشم میگه عروسم کاری نمیکنه برام!

خیلی خیلی بددهنه،یکسره بمامانم فحش میگه بقول خودش شوخیه...ولی جدی جدی حرفشو میزنه...(ی دوستی دارن،مامانم و و این خانم)

بچه ها چی بگم....

هفت ماهه حامله بودم یک دعوایی راه انداخت با من و شوهرم الکی الکی ک بیا وببین....فقط عربده میزد....

بعد اون دعوا من تا ۳ ماه نرفتم دیگه خونشون...

البته اون خانم فرداش اوند خونم و عین خیالشم نیاورد ک دعوا کرده‌‌‌‌....

همیشه مدعیه بچه ها...نمیدونم کتاب بیشعوری رو خوندین؟بخدا انگار برای این نوشتن...

خیلی دلم میخواد نرم اصلا خونشون...

ولش شوهرم مگه میذاره...دلیلشم خانوادشن چون هرررررروز مادرش زنگ میزنه ک کی میاین!

اینقدر واسشون خوبی کردن و براشون بودم ک خدا میدونه...

ولی فوق العاده بی چشم و رو هستن.

من مشکام‌بااخلاق مادرشوهرمه،

مثلا نشستیم داریم حرف میزنیم ؛خیلی عادی،و میخندیم یک دفعه از بچه ام میپرسه تو عمه هاتم میشناسی؟

کی نمیذاره به عمه هات زنگ‌بزنی!!!!!!!!

بخدا اگ تولدی بشه حتی عمه هاش سراغشونو بگیرن...اونا زنگ نمیزنن،منم نمیزنم....

من مشکل اساسیم‌الان با بی ادبی و بددهنی و بد اخلاقیشه....

اصلا نمیدونم چکار کنم...

شوهرمم بادی به هر جهته...یبار طرف منو میگیره،یبار اونو...

وسط گیر کرده احساس میکنم 

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

عزیزم نمیتونی تغییرش بدی رفت و امد هاتو کم کن اگه گفت نمیای بگو سرم گرمه بچه هاس یا بچه ها میان شلوغ میکنن به شوهرتم با سیاست بگو بچه ها شلوغ میکنن میدون اینور و اونور مامان حوصلش نمیکشه من نمیخام ناراحت شه ازم 

2456

مادرشوهر منم همینه البته چند درجه بدتر خداروشکر ازم دوره و سالی یبارم نمیبینمش

منکه قطع رابطه کردم راحت شدم چون بی اندازه کم شعور و شخصیته و هیچی حالیش نیست انگار بین قوم مغل و آدمخوارا بزرگ شده

شوهرمم هرچی ناراحتی کرد راضی نشدم حتی بهش زنگ بزنم گفتم هر وقت ازم معذرت خواهی کردو رفتارشو درست کرد اونموقع شاید بهش زنگ زدم

انسان بودن خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد.                                                 نهایت فرومایگیست اگر رفتار آدمی منحصر به ترس از تنبیه یا امید به پاداش باشد.                                      لطف کنید اگه تونستید برای حاجتم یک صلوات بفرستید ممنونم🙏

مادرشوهرمنم همینقدبیشعوره دقیقا!مثلاتویه جمع غریبه بودیم یهوبرگشت بهم گف هرکی مهریش زیاده بی دینه😐


شوهرمنم همینجوریه ک گفتی.نمیزاره که نرم اونجا


من راه حل پیدانکردم ولی نمیزارم چیزی تودلم بمونه اگه چیزی بگه در دم جوابشومیدم.زیادم محلش نمیدم توخونشم دس به سیاسفید نمیزنم چون به شدت گربه صفته

ولی حتما جواب بده چون داغون میشی. مثلا دیروز به من گف زن برادرم همش خودش توخونه خرج میکنه خرج خونرو میده داداشم میتونه خونه بخره منم گفتم وای چه زن ساده لوحی چقد شوهرشو پرروکرده من که همچین کاری نمیکنم بعدشم هرچی گف یه چی جواب دادم.جواب بده دلتوخنک کن فرار ک نمیشه کردازدستشون😒

مادرشوهر منم همینه البته چند درجه بدتر خداروشکر ازم دوره و سالی یبارم نمیبینمش منکه قطع رابطه کردم ...

خوشبحالت ک نمیبینش ،بخدا من آرزومه....

اصلا میبینمش اعصابم بهم میریزه از بس بهم بدی کرده

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....
2714

همین که اصلا به تیکه هاش توجه نکنی عین خیالت نباشه حرفو عوض کنی بیشتر از همه چیز حرصش میگیره 

آدم ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می کنند،شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!           اما حقیقت ندارد...                                                               اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،اگر آدم ساختن بودیم،از همین جای زندگیمان به بعد را می ساختیم!
همین که اصلا به تیکه هاش توجه نکنی عین خیالت نباشه حرفو عوض کنی بیشتر از همه چیز حرصش میگیره 

آخه مگه میشه اصلا...

چیزی نمیگم بدتر میشه روز بروز....

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....

احتمالا حساسیت نشون دادی اونم داره سواستفاده میکنه،به نظر من بیخیال باش،خونشون کار نکن،در حد اینکه ظرفای خودت رو از سفره جمع کنی .مگه عروس گرفتن کار خونشون رو انجام بده؟

اما من اگه جات بودم نمیرفتم و با سیاست زنانه کاری میکردم شوهرم و بچه هام برن فقط.یه جوری وانمود میکردم که شوهرم فکر کنه خیلی مادرش رو دوست دارم و میدونم بابت چیزایی که میگه منظوری نداره اما این کارش باعث رنجشم میشه.

اما الان یهو نمیتونی این کا رو بکنی،با گذشت زمان و کم کم  فاصله بگیر ازشون.

آدم خوبــــــــــی باش ولی وقتت رو برای اثباتش به دیگران تلف نکن .... !
مادرشوهرمنم همینقدبیشعوره دقیقا!مثلاتویه جمع غریبه بودیم یهوبرگشت بهم گف هرکی مهریش زیاده بی دینه😐 ...

وای بخدا اینقدر تیکه میندازه ک نگو...

الان دیروز رفتیم خونشون...

مهمون داشتن 

من هندوانه ها رو خرد کرد تو ظرف و برادرشوهرم‌برد تعارف کنه‌‌‌‌...

جلوی مهمونا سی بار گفت کی اینا اینقدر کوچیک کرده!!!!وای وای و اخ اخ...

بعد من دوتا دختر دارم ک کوچیکه ۷ ماهشه!بعد بمهمونا میگه این دختر کوچیکش سنگینه مثل ما !!

دختر بزرگش نه مثل اون مامان بزرگشه!!!!!!!!

باز داشتن مهموناش میرفتن ی بحثی شد شروع کرد که الان زمونه فرق کرده و دخترا پسرا رو میدزدن ومیبرن و نمیذارن بیان!!!!!!!حالاما از صبحه پیششیم!

باز اومدیم خونه شوهرم زنگ زد و ی ناراحتی دیروز برای شوهرم پیش اومده بود ،برگشته بشوهرم میگه کمتر دل مادرتو بشکن تا ناراحتی پیش نیاد!!!!!شوهرمم هاح و واج مونده من چکار کردم باز!!

این فقط کارنامه ی دیروزش بود....

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687