من خیلی تنهام .خیلی . حتی یه موقع هایی شدیدا حس میکنم کسی نیس کنارم. ۲۴ سالمه.اختلاف سنیم با پدرمادر و خاهر برادرام خیلی زیاده.یجورایی خاهرم بزرگم کرده. بعضی وقتا اونقد تنها میشم که به خودم قول میدم اولین خاستگاری ک بیاد قبول کنم. ولی وقتی موقعیتش میشه همیشه دودل میشم میگم بعدا حسرت ازدواج با عشقومیخورم. و نه میگم و باز این چرخه تکرار میشه. الان یه خاستگار خیلی خوب دارم ولی علاقه خاصی پیش نیومده چیکار کنم ادامه بدم یا وقت تلف کردنه؟
ان صلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر اگه به کسی در حین عصبانیت توهین کردم واقعا واقعا واقعا واقعا واقعا از ته دل معذرت میخام...هیچی تو دلم نیست فقط زود عصبانی میشم....شرمنده😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگه از لحاظای دیگه منظورم اخلاق و رفتارو...اوکیه بدون تو زندگی عاشقش میشی و دلیل نمیشه الان با عشق ازدواج کنی همه معیاراتو داشته باشه و تو زندگی عاشق بمونی
ببین اگه موقیتش خوبه ادم خوبیه بزار بیاد باش حرف بزن ایشالا علاقه هم شکل میگیره.سنتم کم نیست.منم سنتی ازدواج کردم بخدا عقد کردیم طاقت نداشتم یه لحظه نبینمش انقدر دلتنگ میشدم