2703
2553
عنوان

خاطره ي بامزه بگيم حالمون خوب بشه...

238 بازدید | 21 پست

با عمم رفته بوديم مسافرت سوار اتوبوس بوديم عمم در حال چرت زدن بود كه اتوبوس پيچيد و عمم مثل درخت افتاد وسط اتوبوس 😖بعد بلند شده بود ميخنديد ميگفت چي شد؟😄چند تا خانم بودن انقدر خنديدن گفتن تو عمرمون انقدر نخديده بوديم🙈

بقيه خاطراتم +١٨ هستن😁

با اتوبوس رفته بودیم مشهد ببخشید حالت تهوع داشتم معده آمو خالی کردم توو کیسه فریزیر بچه بودم ها بعد نایلون پر پر از پنجره خاستم پرت کنم بیرون باد زد محتویات کیسه فریزیر قشنگ وا رفت صندلی عقبی من که دو تا آقا بودن قشنگ پخش و پلا شد توو صورتشون. ..ببخشید

محتاج صلوات تک تکتون برا آرامش دلم.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

باقی خاطراتتو بگو عمتو میخایم چکار😍😍😍

اینجا چکار میکنم من🔫🐴تاپیکها و پستها رو با دقت نمیخونم ببخشید🔫🐴 به نی نی یار میگم چرا ترکوندینم میگه واسه گذاشتن ایموجی خنده   (ر.ک به تنها تاپیکم صفحه ۳  )  شما تو تاپیکای انفجاری صدام کنید من قول میدم با گریه بیام پیتیکوووححححههههه😍😍😍🐎🐎🐎 
2720
با اتوبوس رفته بودیم مشهد ببخشید حالت تهوع داشتم معده آمو خالی کردم توو کیسه فریزیر بچه بودم ها بعد ...

استارتر گفته خاطره ای که حالمون خوب شهههه🤮🤮🤮🤮

اینجا چکار میکنم من🔫🐴تاپیکها و پستها رو با دقت نمیخونم ببخشید🔫🐴 به نی نی یار میگم چرا ترکوندینم میگه واسه گذاشتن ایموجی خنده   (ر.ک به تنها تاپیکم صفحه ۳  )  شما تو تاپیکای انفجاری صدام کنید من قول میدم با گریه بیام پیتیکوووححححههههه😍😍😍🐎🐎🐎 

چند روز پیش رفته بودیم روضه چای آوردن برامون یه خانمه قند تعارف کرد بهمون یه خانمه هم اونورتر داشت نقل تعارف میکرد نقلاش از این رنگیا بود طرفشم شیشه ای بود قشنگ از توش معلوم بودن دخترمم توبغلم نشسته بود (۱۹ ماهشه) یهو چشمش خورد ب خانمه با دست اشاره می‌کرد به خانمه میگقت بَیا بَیا 😂😂 شلوغ بود هی قیافشو جدیتر میکرد و صداشو بلندتر میکرد میگف بَیا بَیا 😂😂 (به بیا میگه بَیا)

بایکی ازپسرای دانشگاه دعوام شده بود حواسم نبود رفتم توی دستشویی مردونه وغرمیزدم که پسرا چقدرعوضین .بلدنیستن احترام بذارن .کسی درست رفتارکردن بایه خانوموبهشون یادنداده .اومدم بیرون که توی روشویی دستاموبشورم دیدم چندتامردکپ کرده بهم نگاه میکردن .

یه بارم سرصبح که رفتم مدرسه توی کلاس که رسیدم دوستمودیدخواستم بگم سلام هول شدم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم 

2714

زنگ‌زدم اداره برق که چرا کارمندتون اومده و ظهر پنج شنبه برق مارو قطع کرده؟من تا صبح شنبه چیکار کنم؟

مرده گفتم چهارلیتری داری؟

تا گفت فهمیدم که میخواد دستم بندازه

گفتم چطور

گفت از همسایه ات برق بگیر.

گفتم همسایه ام نیس اما همسایه شما هم حساب میشم الان میام ازت برق میکشم و قطع کردم و مشغول پوشیدن مانتوم شدم

زنگ زد و گفت شما الان زنگ زدین اداره؟!

گفتم اره و الان دارم میام که ازتون برق بکشم

قسم روی قسم که من نگفتم ۴ لیتری.من گفتم پیچ گوشتی چهارپخ فقط چون لکنت زبون دارم شما اینجوری شنیدین


خلاااصه با دست سنگین و احترام و عذرخواهی اومدن برقمونو وصل کردن و رفتن

بایکی ازپسرای دانشگاه دعوام شده بود حواسم نبود رفتم توی دستشویی مردونه وغرمیزدم که پسرا چقدرعوضین .ب ...

منم از این سوتیا مثل آخریه که تعریف کردی زیاد دادم . 

مثلا یه بار دوستم یه چیزی گفت بعد من نصف حرفو تو ذلم زدم آخرشو بلند گفتم اونم همینجوری گیج نگاهم می کرد . یا یه بار داشتم با دوستم حرف میزدم اشتباهی به جای پدربزرگم گفتم پدر شوهرم منو رسوند کلاس بعد انقدر جدی بودم اون خودشم هیچی نگفت .

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز