بچم بدنیا اومد زنگ نزدن تبریک بگن. و قهر کردن بی دلیل.
تا اینکه اومدن خونه مادرشوهرم. شهر دیگه هستن. شب تا فردا صبحش منو محل نداد. فردا صبحش
خواهر شوهرم بچمو بغل کرد. بچم گریه کرد. رفتم ازش گرفتمش. گفت گمشوبرو بیرون. بهش گفتم با کی بودی. گفت با تو گمشو گفتم. گفتمش جوابتو نمیدم. داداشت میاد جوابتو میده. شروع کرد به فحاشی خانوادم. زن بزرگیه.گفت دخترش نصف منه سنش گفت نزار بگم بیاد جرت بده. مادرشوهرمم پشت اون درومد . چرا آخه. خیلی حرصم گرفته. خانوادم و فحش داد.