خودم عجیب ترین ازدواجی که شنیدم مامانم تعریف میکرد یه دختر عمو پسرعمو همو میخاستن خانواده ها مخالف بودن دو خانواده از لج هم تویه روز رفتن تو یه محضر وپسر و دختر با کسی دیگه عقد کردن چند ماه بعد دوتاشونم جدا شدن باهم ازدواج کردن🤭😐
خیابان پر است از آدم هایی که عطر تو را زده اند اما بوی تو را نمی دهند...🍃
ماه پیش یکی از فامیلای دورمون که ۴۰سالشه و بچه بزرگش ۱۵سالشه واسه سومین بار ازدواج کرد و چون زنش دختر بود واسه سومین بار عروسی گرفت ما که دعوت نبودیم ولی وقتی شنیدیم قیافمون اینجوری بود😳
پسره میخاست با من ازدواج کنه خونوادش برا اینکه منو نگیرن رفتن دختر عمه اشو واسش گرفتن و اینکه پسره ب دختره گفته بود من عاشق فلان دختریم اونم گفته بود اشکال نداره ب مرور زمان عاشقم میشی