بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چجوری پس چطور شیرش میدادی پسر من بیست ماهشه هنوز باید کنارش بخوابم
یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت .....آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت..... آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود..... آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت... دشت باور داشت گرگی در میان گله بود . .. گله باور داشت اما من نمیدانم چرا باور سگ چوپان نداشت...... یک نفر پالان خر را در میان خانه پنهان کرده بود..... آن یکی با بار خر میرفت و خر پالان نداشت... یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت.... نقشه ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت.. ....هر کجا دست نیازی بود بر سویی دراز..... رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشت.........
اتاق نه ولی از ۴ ماهگی میزارم تخت بغل تخت خودم . اونم میخوابه
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...