من هیچ دوستی ندارم ، تو دوران دبیرستان و مدرسه هم دوستیم با بقیه فقط تو کلاس درس و مدرسه بود و بیرون از اون ارتباط چندانی با دوستام نداشتم.
اما یه دختری بود که فقط دبستان تو یه کلاس بودیم و هم محله هم بودیم. هم من ، هم ایشون شرایط زندگی خوبی نداشتیم و البته شرایط زندگی اونا خیلی سخت تر و بدتر بود اما هیچکدوم هم چیزی از زندگی هم نمیدونستیم ، راستش برای من اون فقط یه همکلاسی بود مثل بقیه و من کلا با کسی اونقدر صمیمی نمیشدم که بشه بهش گفت رابطه ی دوستی.
خلاصه نمیدونم چندم دبستان بود که اون دیگه نیومد مدرسه و رفت و خبری هم ازش نبود و البته منم اصلا تو فکرش نبودم. مادرش اما گاهی اوقات میومد خونه مون و با مامانم درد و دل میکردن و حرف میزدن ولی من علاقه ای به صحبت هاشون نداشتم.