2726

دیروز قرار بود از صبح زود با مامانم اینا بریم جایی واسه مراسم و اینا بعد شوهرمم صبح زود باید میرفت سرکار. شب قبلش وقتی داشتیم از خونه بابام اینا میومدیم من گفتم حالا که فردا باید صبح زود برم با مامانم اینا پس تو رو میرسونم همین امشب میرم اونجا میخوایم اونم گفت برو انگار نه انگار که بگه پیشم بخواب درسته چند ساعت مونده بود تا صبح  اما هیچی نگفت. 

اصلا انگار بهم وابسته نیست. که پیشم بخوابه براش مهم باشه همون چند ساعتم پیش هم بخوابیم 

منم رفتم و ناراحت شدم الانم که دارم بهش میگم میگه چون قهر بودیم و اعصابم خورد بود اینطوری گفتم. 

شما جای من بودید ناراحت نمیشدید؟ 

خدایا آرامشی عطا کن به خودم و همه. و باز هم شکرت


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
ناراحت میشدم اما خب مردها برای اروم شدن به خلوت نیاز دارن زن ها ب حمایت

یعنی این دلیل میشه که بهم وایسته نیست؟ 

خدایا آرامشی عطا کن به خودم و همه. و باز هم شکرت
وقتی خودت پیشنهاد دادی خب بنده خدا چی بگه. حالا اگه میگفتم باز میومدی تاپیک میزدی شوهرم یه شب نزاشت ...

نه اینطوری نیستم لطف کنید فقط بگید جای من بودید ناراحت می‌شدید یا نه. 

خدایا آرامشی عطا کن به خودم و همه. و باز هم شکرت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز