مادرشوهرم امروز بی دلیل باهام دعوا کرد ،چطوری باهاش رفتار کنم؟؟؟؟

و ان شاالله خداوند خودش هدایت کند چنین بندگانی را

چقدر عفریته و پررو 

برین بهش دیگ اه اعصابم خورد شد من هودم دخترمجردم ارومم ولی تا یه جایی ارومم 

حالشو بگیر جوابشو بده رفتوامد نکن 

اگ تاالان زرنگ بودی هونتو میبردی جای دیگ

وای چه بیشعورن بعضیا چه قشقرین این که دیگه فحش دادن نداره دلت نخاسته اون ساعت بری سلام کنی شاید شرایطش نداشتی این که مهم نبوده چشم تو چشم که با مادرشوهرت نشده بودی 

راستش استارتر ، هر دختری که می رن خاستگاریش می گن سلام داماد خونه داره و طبقه بالا یا پایینه خونه ی باباشه ، دخترم می گه چه عالی و بله ، من ته دلم می گم هر چی بیاد سرش خودش قبول کرده ، سالیان ساله که می گن نکنید بازم خوده دخترا قبول می کنن پس جای گله نیست

خاستی بگی خودت ودخترات قربونم برید درد وبلاهام تو سرتون ......

ان شاء الله خدا یه نی نی سالم بهت بده به زودی 

دیگه محلشون نده 

باهاشون سرسنگین باش

احترام بیش از اندازه بزاری میشه یه حق و وظیفه برلت

اگه بتونی مستقل شی که عالیه ولی اکه شرایطش نیست تو قشنگ جوابشونو بده بگو قرار نیست از راه نرسیده بیام خونه شما که منم خودم خونه زندگی دارم اول باید برم به خونه خودمو کارامو انجام بدم بعدش اگه صلاح دونستم و خسته نبودم یه سر میزنم اینجا. بهدشم باهاشون سرسنگین باش به هیچ جاتم نگیر باز اگه دیدی بیخودی فحش میدن و هوار راه میندازن به شوهرت بگو عزیزم من نمیدونم هر جی فکر میکنم من کار بدی نکردم و بی احترامی بهشون نکردم نمیفهمم مشکل از کجاست که مادرت و خواهرات میخوان ما رو همش ناراحت کنن خلاصه خودتو بزن به مظلومیت حواست باشه بخاطر اونا با سوهرت دعوا نکنی

منم مثل خودتم غصه نخور مادر شوهرم ادم خوبی نیست فقط دوست داره براش کار کنی هرجا بری بگی و هرجا نیومد خودتم نری حالا میگه من برام مهم نیست این چیزا اما اگه یکی از این کارا نکنم لپاپر  و چیز میگه 

من حامله بودم بهم بخاطر سقط قلپبل دکتر ۳ ماه اول بارداری استراحت مطلق داشتم زورش میگرفت شوهرم کار کنه چیزم‌میگفت منم گفتم دل کمرم درد میاد گفت میخواد بچت بره من انقدر سر حرفش گریه کردم و دل درد کشیدن هیچ وقتم نمیبخشمش انقدر فوش بهم داد انقدر اذیت کرد تو دروه عقدم فقط منتظر روزیم که خدا تقاص دل شکستما ازش بگیره همین