2726
عنوان

بابام باز دیوونه شده 😢😢 خدایا نجاتم بده

| مشاهده متن کامل بحث + 49826 بازدید | 438 پست

عزیزم بعضی از تاپیکاتو خوندم به نظرم تو یه اخلاق بدی داری متاسفانه مثل دخترخاله من اینکه خیلی توقعی هستی منم اینجوری بودم یه مدت خیلی اذیت شدم اولین کاری که میتونه بهت آرامش بده اینه که انقدر از بقیه توقع نداشته باش و اینکه سعی کن مستقل همه کاراتو انجام بدی و چیزی که برات معجزه میکنه اینه یه کاری میدا کن هرازگاهی برای خونواده کادو بخر شام بگیر باور کن احترامت بیشتر میشه اینکه تو خونه بمونی منتظر شوهر هیچ دردیو دوا نمیکنه 

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

واااااقعا😲


سال گذشته تو یه تاپیکی که استارترش از پدرو مادرش گله میکرد، ایشون (منظورم همین کاربر لیلاست) تشریف آوردن و پشت سر هم از این حرکت جاهلانه شون کامنت گذاشتن


باورت نمیشه قشنگ تشریح میکرد که چه جوری با کمک شوهرتون پدرو مادرتون رو کتک بزنین .....

میگفت به شوهرم اجازه دادم پدرو مادرم رو کتک بزنه ....

واقعاً خیلی حس بدی داشت خوندن کامنتهاش 

خیلی از کاربرا باهاش مخالف بودن و حتی دوستاشم ازش گله کردن و براش تاپیک زدن ....

ولی مثل اینکه ایشون به هیچ صراطی مستقیم نیست و فکر میکنه وظیفه ارشاد دیگران رو بر عهده داره 



بهش بگو بیا بزن ولی نفرینت میکنم تا دستت بشکنه؛ پیرمرد خرفت، شام نخوردم که نخوردم، اصلا ظرف رو بده، ...

متاسفم واقعا

حواست هس چی میگی؟!

کاش داروهای آدم بموقع خودشون تو بدن ترشح میشدن من تنبل تر ازین حرفام که بخوام سر وقت داروهامو بخورم🤪
2728
کاش میشدی زنه برادر شوهرم میشدی هم تو خوشبخت میشدی هم شوعر من دیگه بهانه ای نداشت برام

چه بهانه ای؟

کاش داروهای آدم بموقع خودشون تو بدن ترشح میشدن من تنبل تر ازین حرفام که بخوام سر وقت داروهامو بخورم🤪
گفتم میل ندارم شونصدبار مامانم گفت عصرونه خورده گشنش نیس حالیش نیس حرف خودشو میزنه

خوب میومدی دو تا لقمه به زور میخوردی شر را کم میکردی.بعضی وقتا ادم خودش باید ی کاری کنه که تنش و درگیری کمتر بشه

حالا خوبه بابات فقط غر میزنه

من از بچگی تا جوانی کلی از بابام کتک خوردم.بدجور میزد.جوریکه لب و دهنم باد میکرد

بعد از ازدواجم دیگه کتک نخوردم .خداروشکر شوهرم دست بزن نداشت و خیلی مرد خوبیه.

ولی با همه ی اینا بابامو دوست دارم و جونم به جونش بنده.چون دیگه فهمیده اشتباه میکرده و الان دیگه خیلی خوب باهام برخورد میکنه

ولی من الان یه فرد آسیب دیده از نظر روحی هستم و اینو کسی جز خودم نمیدونه😕

ولی من فکر میکنم استارتر مشکل تو چیز دیگه ای 

بابات سر شام دعوا نکرد 


تو حرفات گفتی از بس به گوشی نگاه کردی چشمات درد میگیره 

تو خونه همکاری داری؟ به مامانت کمک میکنی؟ 

شادی میاری؟ در جریان امورات خونه و خانواده هستی؟ 

تو بحثا مشارکت میکنی؟ 

یا میشینی و ولو میشی و کار به بقیه نداری؟ از اونایی که صبح تا شب با کسی لام تا کام حرف نمیزنی و فقط وقت توقع و امرو نهی و خواسته هات دهنت باز میشه؟ 

عمرت به بطالت نمیگذره؟ 

اگه جواب حتی یه دونه از اینا بله باشه کاملا میتونم متوجه احساس بابات باشم 

پدر مادرا برا بچه هاشون ارزوهایی دارن  فقط نیمه خودت دو نبین 

هزارتا بهم بد و بیراه گفت برگشته به مامانم میگع گفته بودم یدونه بچه میخوام  یعنی من اضافیم نم ...


نه بابا

حالا عصبانی بوده ی چیزی گفته

نگرانت بوده

مطمئن باش حاضر نیست یه خار ب پات بره

نیست در دیده ما منزلتی دنیا را                                ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مامانم هم نموند باهاش صحبت کنم یعنی براش مهم نیستم؟ اونم دوسم نداره؟ خیلی ازش ناراحت شدم مگه بچش ...

اصلا بهت نمیاد 25 سالت باشه . خیلی بچه تر به نظر میایی .رفتارت مثل دخترهای 15 ساله ست . 

دوستم یعنی چی این حرفا.  پدرشون بوده چه اشکالی داره یه حرفی گفته  شما تو جایگاهی نیستین ...


شرمنده عصبانی شدم😕😕.

پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد.                                 پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙   پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙

عزیزم بابات از اینکه دیده دخترش به بطالت داره عمرشو میگذرونه ناراحت از اینکه میبینه دخترش یا دراز کشیده یا تو خودشه و دبرس اعصابش خورده 

من هم خواهر تو خونه دارم واقعا بعضی اوقات ادم حرصش میگیره نه تو کار خونه کمک میکته یا همه اش در حال گوشی به دست 

خوب موقع شام هم به جای اینکه بیای سر شام با انرژی بگی نمیخورم بابای که این همه زحمت کشیده واقعا سخت برایش به نظرهم حتی اگر میلت به غذا نبود باید به احترام سفره میرفتی مینشستی بعد هم بی جای اینکه پشتت بکنی که بی احترامی مینشستی 

میدونم سخته درکش ولی وقتی خودت مادر شی میفهمی نقش پدر ومادر و توقعشون از بچه

تا خدا نخواد هیج چیزی اتفاق نمی افته خدایا پس خوشبختیم رو بخواه
ولی من فکر میکنم استارتر مشکل تو چیز دیگه ای  بابات سر شام دعوا نکرد  تو حرفات گفتی ا ...

کاملا باهاتون موافقم

چقدر منطقی حرفات 🌷🌷

چیزی که بسختی تو دوره الان میتونی به نوجونا و جوونا بگی

بانمک بودن با بی‌شعور بودن فرق داره ...رُک بودن با بی‌ادبی فرق داره، اجتماعی بودن با پررویی و چَتر بودن فرق داره،زرنگ بودن با "سر دیگران کلاه گذاشتن" فرق داره ....و مشکلات ما دقیقا از آنجایی شروع شد که این تفاوت‌ها را درک نکردیم!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730