جلوى مادرشوهرم بدترين سوتى عمرم رو دادم😢 صفحه 2

0o0تبسم0o0

مدیر

عضویت: 1398/05/05

تعداد پست: 4404

امشب با مادرشوهرم رفته بوديم هيات

بعد مادرشوهرم از صبح مراقب بچه هاى من بود

رو كرد سمت من گفت امروز ميخواستم برم حمام ولى نرفتم ديگه شب ميرم

گفت خيلى بوى سگ مرده ميدم نه؟

من اصلا حواسم نبود چى گفت دقيقا

در جوابش گفتم اره خيليييى🤭🤭😑😑

بنده خدا يه ساعت مات و مبهوت بود😳😳😳

بعد داشت براى خواهرشوهرم ميگفت (البته با خنده)فهميده بود من متوجه نشده بودم حرفشو

اون موقع پى بردم به سوتيم😑😑😐😐

اكانت من و خواهرم مشتركه لطفا هى نگيد مجردى يا شوهر دارى😑🤭

1398/06/20

23:58

15 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

nasriiiiinam

عضویت: 1398/06/16

تعداد پست: 571

حالا واقعا بو میداد؟؟؟

خدا جووونم عاشقتم

1398/06/21

00:01

2 نفر لایک کرده اند ...

گلناز99

عضویت: 1398/04/13

تعداد پست: 1644

یه لحظه حسرت خوردم که چه مادرشوهرمهربونی داری.خداحفظتون کنه همتون رو.

واسه براورده شدن حاجتم یه صلوات لطف کنیدممنون همتون😘

1398/06/21

00:02

5 نفر لایک کرده اند ...

راحیل 65

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه

0o0تبسم0o0

مدیر استارتر

عضویت: 1398/05/05

تعداد پست: 4404

از عمد که نگفتب بیخیال خودش فهمیده نفهمیدی الکی ی چیز پروندی

اخه فهميدم اون لحظه خيلى جا خورد

سرسنگين شد😐😐😐تازه براى دخترشم تعريف كرد

اكانت من و خواهرم مشتركه لطفا هى نگيد مجردى يا شوهر دارى😑🤭

1398/06/21

00:02

1 نفر لایک کرده اند ...

اقاقی9094

عضویت: 1398/05/10

تعداد پست: 1922

این داستان:مادرشوهر بوگندو

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....

1398/06/21

00:02

1 نفر لایک کرده اند ...

zahra21177

عضویت: 1397/02/02

تعداد پست: 13024

من بودم انقد توصبح میدادم که نشنیدم و حواسم فلان جا بود که دیگه قندم میفتاد بیهوش میشدم تا ساکت شم 😐

چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟ هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂 چیزی که وحشتناک بود حس می کردم نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده 💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست داره‌یه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.

1398/06/21

00:02

12 نفر لایک کرده اند ...

مورناmorena

عضویت: 1398/04/07

تعداد پست: 2963

سگ مرده دیگ نشنیده بودمممم

اگر اینو میبینی برای نیت خیری که تو ذهنمه یک صلوات مهمونم کن❤به انرژی مثبتتون ایمان دارم😍😍

1398/06/21

00:02

0 نفر لایک کرده اند ...

0o0تبسم0o0

مدیر استارتر

عضویت: 1398/05/05

تعداد پست: 4404

خخخخخخ خیلی حال بود😂 خب اگ دوباره بحثشو اورد بهش توضیح بده ک واقعا حواست نبوده

😂😂😂😂😂اره اگه ديگه جوابمو بده

اكانت من و خواهرم مشتركه لطفا هى نگيد مجردى يا شوهر دارى😑🤭

1398/06/21

00:02

1 نفر لایک کرده اند ...

0o0تبسم0o0

مدیر استارتر

عضویت: 1398/05/05

تعداد پست: 4404

منم ی سوتی مشابه تو دادم😂البته جلو خواهر شوهر😂

چ سوتي

تعريف كن بدونم تنها نيستم

اكانت من و خواهرم مشتركه لطفا هى نگيد مجردى يا شوهر دارى😑🤭

1398/06/21

00:03

0 نفر لایک کرده اند ...

parisajon12

عضویت: 1397/09/29

تعداد پست: 12942

اخه این چه مثالیه 😁😁

مادرشوهرمنم هروقت پریود میشه هی به مامیگه لخته لخته خون ازم میاد حالمون و به هم میزنه 😂

کسانی که به من میگویند تو به جهنم میروی و ما به بهشت خوشحالم میکنند که به یکجا نمیرویم...

1398/06/21

00:03

3 نفر لایک کرده اند ...

شبنم69

عضویت: 1397/02/27

تعداد پست: 34936

😂😂😂😂😂 عالی بود

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

1398/06/21

00:03

1 نفر لایک کرده اند ...