2737
2734

داییم 55 سالش هست

تا 4سال پیش ما رو خیلی دوس داشت و خونه یکی بودیم باهاش خانمش هم واقعا با شخصیت هست

تا اینکه شروع کرد به بدگویی پشت سر برادرای من

چون با هم کار میکنن و بچه های خودش کوچکن

قبلا هم بهم خیلی لطف داشت منم جونمو براش میدادم من از وقتی که به خانواده حرف زد رفت امدمو کم کردم و برادرامم همین طور فقط حرفاشون خلاصه شده در کارشون

دیشب شنیدم جلوی ی نفر کسی خیلی رودربایستی داریم باهاش از برادرام بدگویی کرده و برادرمم شنیده

به قدری غمگین بود که غذا نخورده و به زور فرستادم سر کار

داداشام بزرگن و به غرورشون برمیخوره چند بار به خانمش گفتم ایشونم قسم میخوره خبر نداره و به داییم هم گفته که ناراحتشون نکن

فردا میرم خونشون خانواده خودم خبر ندارن البته جلوی همسرم هم بهم تلخی کرده

چطوری باهاش حرف بزنم نمیدونم چرا یهو ازمون سرد شد ما رو خیلی دوس داشت 

مثل دایی من،البته زن دایی من که دخترعمه ام هم میشه یه جادوگر حرفه ای،خیلی طول کشید تافهمیدیم چقدر در ...

خانمش زن ساده ایه و در جریان کار داییم نیس خیلی باهامون مهربونه و هیچ کس ازش بدی ندیده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز