راستش ما ازشون میترسیم!
صداهاشون کامل میاد. اصلا یه جوریند. چند بار بوی تریاک اومده از خونشون.
انگار از هیچ کسی هم هیچ ترسی ندارند.
دو تا پسر ناجور هم توی خونشونه. میترسم از دیوار حیاط کا کوتاس بالا بکشن بیان تو خونه. بهشون میاد این کاره باشن.
همین الان هم صداشون داره روانیم میکنه. ساعت سه نصف شب میریزن تو حیاط قابلمه به هم میکوبون و خیلی چیزهای دیگه. اصلا اعصابم نمیکشه حتی براتون بگم چی کارا میکنن.