نامزد من خیلییی مهربونه به همه اهمیت میده خودشو بالاتر از هیچ کس نمیبینه دلسوزه هیچ وقت حرفی از غرور نمیزنه و همیشه میخنده حتی اگر خیلییییی ناراحت باشه
اولین سوپرایزش چند روز بعد از اینکه ازمایش های لازمو دادیم اون خونه ای که من برای یکی از دوستام پسندیده بودم رو برام خرید و منو برد اون خونه و سندشو بهم نشون داد😍😍😍
یه روزم براش یه شاخه گل آورده بود اینم سر کارش گذاشته بود تو آب شبش با همون لیوان آورد خونه گفت برا تو خریدم منم بعد چند روز دستشویی را باهاش تزئین کردم😅😅😅😅
غربالگری بسرم ریسک سندروم داونش بالا شد
همون روز رفت برام النگو گرفت برا چشم روشنی
گفت تو زحمت خودتو کشیدی
بقیش با خداست
خیلی برام ارزش دلشت
شوهره منم خوبه خداروشکر دوسال اول خونه اومدنی گل می گرفت. چند سال برای تولدم طلا گرفت . یه سال شرایط خوب نبود تولد هم نتونستم بگیریم مادرم تعمیرات داش رفته بودیم اونجا شبش یه النگو داد بهم خیلی خوشحال شدم.امسال عید گفتم این گلدونایی که گل ریز دارن خیلی خوشگلن همون روز بیرون رفتنی سر یه خیابون کار وایساد گف با کسی کار دارم یهو با یه گلدون بزرگ با گلهای بنفش برگشت واقعا یادم نمی ره😍
نی نیمون تا بیاد تو دلم یکم دلبری کرد خیلی اذیت شدیم سر بچه دار شدن وقتی فهمیدم ۱۲ ۱۳ تا بی بی چک هی پشت سرهم امتحان میکردم مثبت میشد ذوق میکردم عصرم همه ی بی بی چکارو گذاشتم توی جعبه شوهرم اومدنی دادم بهش قوربونش بشم نشست زار زد هی میگفت ن امکان نداره هی من بی بی چک رو میکردم ک بفرماااا🤣🤣🤣
فرداشم منو برد بیرون هی تلفنی با مامانش پچ پچ میکردن حرصمو در اورده بود عصر که برگشتیم گفت یه سر بریم خونه ی مامانم رفتم دیدم واسم مهمونی گرفتن شوهرمم کادو دستبند گرفته بود خیلی روز خوبی بود هی یادم میوفته ذوق میکنم😍
وقتي زاييدم برام يه سبد گل بزرگ رز قرمز خريد كه اسمم روش با گل سفيد نوشته شده بود
واسه اولين تولدم توي كافيشاپ سورپرايزم كرد و هماهنگ كرده بود خانواده هامون قبل از ما بيان
واسه دومين تولدم توي خونه خودمون همه فاميل رو دعوت كرده بود قبل از ما بيان خونمون و به من نگفته بود و سورپرايز شدم و بهم كادو مدال اسم خودشو داد با كيك سفارشي اول اسم خودم
اينا خيلي توي ذهنم موندن.
سوپرایز زیاد شدم ولی بهترینش زمان دوستیمون بود داشتیم حرف میزدیم گفتم خیلی دوست دارم کامپیوتر یاد بگیرم گفت اره خوبه منم اصلا دیگه یادم نبود چند وقت گذشت یروز گفت حاضر شو میام دنبالت بریم بیرون رفتیم دیدم دم اموزشگاه نگه داشت منم تعجب کردم گفتم چرا اینجا وایستادی؟؟گفت پیاده شو رفتیم داخل اموزشگاه کلاس کامپیوتر به هزینه خودش ثبت نامم کرد.این خیلی واسم با ارزش بود چون یادش مونده بود که دوست دارم چون خودم یادم نبود
گفت آماده شو میام دنبالت
رفتم دیدم همه جا تزیین کردن 😍
خیلی خوشحال شدم
بعدش کیک آورد با این که 12 نفر بودیم کلا ولی یه کیک خیلییی بزرگ سفارش داده بود
یه طرف کیک نوشته بود ... جان تولدت مبارک
یه طرفش نوشته بود سالگرد آشناییمون مبارک (شب تولدم اومده بود خواستگاریم و اون شب همو دیدیم )
کیک تصویری بود
عکسشم این بود که خودش انتخاب کرده بود 
خیلی سوپرایز شدم خلاصه
کادوشم یه گوی خوشگل بودددد 😍
چون گفته بودم قبلا گوی خیلی دوست دارم
خلاصه سوپرایز شدم و خاطره خوبی بود برام 😊
تولد 20 سالگیمم بود
خداروشکر خوبیاش اینقد زیادن که اگرم بدی داشته باشه اصن به چشمم نمیاد 😊
اوایل ازدواجمون ۱۳سال پیش لباسشویی نداشتیم یروز که دید لباساشو شستم دستام کبود شد بردم بازار رف دمه مغازه گف بیا لباسشویی انتخاب کن هیییچ وقت یادم نمیره
چن بارم توطول این سالها یهومیگف بریم بازار میرفتیم منوپیادم میکرد دم طلافروشی برام طلا میگرفت
یا دمه عروسیه یکی ازاقوام اصن توفکرشم نبودم رف برام لباس خرید بردم عروسی
خیییلی زیادن فعلااینایادم اومد 😀
