تا دلت بخواد
چند بار مادرشوهرم خيلي بد دلمو شكسته
سري اخر به خانوادم حرف زد منم خييييلي گريه كردم سرش با همسرم شديد دعوامون شد،گفتم منم دختر يه خانوادم عزيز مادرمم الهي دختر خودت مثل من چشماش گريون بشه
٢هفته نشد دخترش بخاطر حاملگي پر خطر افتاد بيمارستان تا پاي تشنج رفت
بعد ها دخترش ميگفت گاهي به خودم ميگم من به كي بدي كردم اين همه بلا سرم اومد...