با هیچیکیم نمیتونم درد دل کنم حالم بده دیشب دیدم شوهرم ب مامانم پیام داده من دیگه طاقت ندارم پی همه چیزو ب تنم مالیدم خانمم.
کلی بحث و دعوا کردیم دیشب گفت من با مامانت درد دل میکردم مشکلاتمونو میگفتم ما خیانت نکردیم گفتم چرا زدی خانومم گفت شیطو ن گولم زد.
بابامو میدیدم طفلک الهی بمیرم براش با شوهرمو مامانم چندوقته سرسنگینه میگفتم چقد بی شخصیته نگو حال دلش خراب بوده حتی با خواهرمم نمیتونم در این باره حرف بزنم فهمیدم حرفاییکه ب مامانم میگفتمو ب همسرم میرسونه شوهرم گفت خیلی از مشکلاتمونو مامانت حل کرده ولی دیگه اصلا بهش اعتماد ندارم