سلام دوستان عزاداری هاتون قبل انشالا
ببخشید طولانیه اما لطفا بخونید و راهنمایی کنید
من هفته دوازده بارداری ام
همون لحظه که بی بی چک مثبت شد به مادرم گفتم باردارم و گفتم به کسی نگه و خیلیییی هم تاکید کردم
با همسرم قرار گذاشتیم تا بعد غربالگری به هیچکی حتی خانواده ها نگیم مادرشوهر یکی دوبار گفت بارداری اما منو شوهرم گفتیم نه
همسرم چند بار گفت به مادرت نگفتی گفتم نه اصلا
چند روز پیش که رفتم خونه مادرم چندتا از همسایه ها بهم تبریک گفتن
گوشی مامانم دستم بود تو واتساپ دیدم به خاله هامم گفته
با مادرم دعوا کردم که مگه نگفتم به کسی نگو مگه نگفتم شوهرم بفهمه دعوا میشه اونم پرو پرو گفت خوب کردم گفتم نوه مه دوست دارم بگم هی گفتم صبر میکردی ببینیم جواب غربالگری چیه بعد همه جا پر میکردی اونم دوباره پرو پرو جوابمو داد که تو ناقصی یا ما
منم گفتم دعا کن این چند روزه شوهرم اینورا پیداش نشه تا دوباره یه همسایه که به من تبریک گفت پیدا بشه و به اون بگه و دعوا بشه
دیروزم شوهرم میره خونه مامانم بابام میگه بریم ملاقات فلانی که همسایه خیلی نزدیکه شوهره منم میره و هنوز نشسته اون همسایه تبریک میگه که مبارکه بابا شدی
اومد خونه کارد میزدی خونش درنمیومد میگفت فلان همسایه از پدر مادر من مهم تر بودن. چرا گفتی. منم از ترسم گفتم من حرفی نزدم به خانوادمو خانوادم نمیدونم از کجا فهمیدن اونم خیلیییی عصبانی بود که چرا مسائل خصوصی زندگی منو فلان همسایه شما باید بدونه و اگه پدر مادرت فهمیدن چرا به همه گفتن و زنگ زد خونمون دادو بیداد کرد که چرا با این سنتون نخود تو دهنتون خیس نمیخوره و...
خیلیییی عصبانی بود تلفنو قطع کرد
دیگه حتی خانواده من نه زنگی نه چیزی که خدایی نکرده دعوا نشده باشه یا شوهرم عصبی بوده باشه دستی بلند کنه و بچه طوریش شده باشه
از دیروزه اعصابم خیلیییی خورده
میدونم دیگه بین شوهرم و خانوادم شکر اب شد
از طرفی هم خودم اصلا ازشون دل خوشی ندارم ولی نه به این که قطع رابطه باشم
از طرفی حقو کامل میدم به همسرم
الان باید چیکار کنم بهنظر شما
ببخشید طولانی شد