امشب بدجوری بابام با حرفاش دلمو شیکوند خخیلی ناراحتم بیاین بجه ها صفحه 2

مدیر

عضویت: 1397/07/18

تعداد پست: 9968

بجهها صبر کنین فقط کامل توضیح بدم

امشب با خاهرم دعوامون شد کاری ب این ندارم اهل نماز و روضه و این جیزا نیس ب من ربطی نداره ولی نتونستم بی ادبیش رو تحمل کنم من با مامانم از روضه اومدیم خونه فقط مامانم بهش گفت جرا انقد بد قدم برمیداری خاهرم ب من اخم کرد داد زد همینی ک هست منم گفتم جرع سر منو مامان داد میزنی اومد صداش رو برد بالا هر جی بود کفت منم زنگ زدم ب بابام جریان رو بهش گفتم بخاطر. مامانم جون تازه عز بیمارستان مرخصش کردیم اگه خاهرم بزاره خوب بشه خلاصه ب بابامم ک زنگیدم شروع ب فحاشی کردن کرد ب من تا رسی خونه خیلی ناراحت شدم جریانو ک گفتم با خاهرمم دعوا کردولی اصلا انتظار نداشتم ب من اینو بگه… بجه ها صبر کنین الان میگم ادامهشو

خدایا خودتو از ما دریغ نکن خودت خوب میدونی جز تو پناهی نداریم

1398/06/18

01:42

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

simge

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/18

تعداد پست: 9968

دیگ چرا زنگ زدی به بابات عین بچه هاا

ک خانومو جمع کنه

خدایا خودتو از ما دریغ نکن خودت خوب میدونی جز تو پناهی نداریم

1398/06/18

01:49

1 نفر لایک کرده اند ...

mahrooo99

عضویت: 1396/12/19

تعداد پست: 17863

متوجه نشدم پدرت بهت چی گفت؟

این کاربری دست پونصد شونصد نفر است.

1398/06/18

01:51

0 نفر لایک کرده اند ...

راحیل 65

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه

Ariates27550

عضویت: 1390/01/08

تعداد پست: 15139

خعهرم خیلی خیلی بی جشم رو هس بخاطرش پامون ب سپاه و اطلاعات باز شد من هیجی ب بابام نگفتم نمیتونم. بگم ...

چرا؟

‍ «بیایید به قفسه کتابخانه دخیل ببندیم؛ دوستانی صمیمی پیدا می شوند که حاجات ما را برآورده کنند.»

1398/06/18

01:52

0 نفر لایک کرده اند ...

simge

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/18

تعداد پست: 9968

بابامم برگشت گفت اینجا نیا اصلا نیا مگه خودت خونواده نداری

بجه ها خیلی خیلی خیللللللللللللی دلم شکست

تموم کارای مریضی مامانمبا من بود جقد با شوهرم بردیمش بیمارستان منتی نیس ولی خیلی از رفتار بابام ناراحت شدم

وقتی راحت خودش ب من بی احترامی میکنه دیگه از خاهرم توقعی ندارم با مامانم دو شب قبل رفتیم روضه میگفت غلط میکنین میرین روضه ن نمازی ن خدایی ن امام حسینی هیجی

ب منم میگه روضه نرو

کاری ب اینا ندارم ولی خیلی ناراحت شدم از خونه بیرونم کرد

خدایا خودتو از ما دریغ نکن خودت خوب میدونی جز تو پناهی نداریم

1398/06/18

01:53

0 نفر لایک کرده اند ...