من خیلی تمیز بودم به حدی ک تو خونم همه چی تمیز مثل گل بود همیشه مادرشوهرم هرجا مینشست از تمیزی من تعریف میکرد
الان ولی چنماهه بعد بچه دوم افتضاح شدم نمیتونم حتی اشپزی کنم
خانم چنروز پیش سرزده اومد با دوماداش وایییییییییی خودش چشماش ۴ تا شد خونرو دید گفت دارید خونه تکونی میکنید
حسابی ابروم رفت