خواهرش مرده تا میرم پیشش میگه میخوام تنها باشم تا دستشو میگیرم دستمو پرت میده و ... بعد امشب بهم گفت چون خواهرم مرده مامانت زودی اومده و رفته مثل یه غریبه ای تو باید بمونی خونه مامانم پونزده روزه خونه مامانشم ک تنها نباشه اونوقت دیشب رفتم خونه خودم میگه چیکار کردی براش اون مامانت بود زودی اومد و رفت (آخه ی فامیلی نزدیک مامانم با مامانش داره دختر خاله هستن)شما دیگه فامیل ما نیستید تا روزی ک بمیرم یادم میمونه اونوقت جاریم مامانش عمشه میگه اون اومده مونده پیش مامانم از جاریت یاد بگیر .همیشه هر کاری براش میکنم آخرش بی منتم میکنه طرف همه رو میگیره همیشه من بدهکارم دیگه خستم کرده دوماه پیش بهش گفتم چند ساله عروسی کردیم پول بده وسیله خونه بخرم خونمونو رنگ کنیم کم پول بده بابات اینا خودمونم زندگی داریم همش مسخرم میکرد یهو عصبی شد با گرز زد دستمو شکوند ببخشید طولانی شد باید درد دل میکردم