سلام، من دو ساله ازدواج كردم و يه بچه چهار ماهه دارم. چهار سال با شوهرم دوست بودم و با مخالفت خانوادم هر جور بود ازدواج كرديم. مادرش باهاش خيلي مهربونه و روزي صد بار زنگ ميزنه. يه جورايي انگار نقش دختر و همسر ميخواد ازش. من باهاش خوب بودم اما الان واقعا ديگه خسته شدم. باهاش بحثم شده و شوهرم همش سمت خانوادشه. باهام خيلي خوبه اما جلوي اونا ميره تو قيافه. آخه من بعد از بحث يه مدت نرفتم و الان ميرم در حد سلام و خداحافظم. زندگيم داره از هم ميپاشه بخاطر اون 😭😭😭😭
فقط چون زنگ میزنه بهش؟ اگه جای من بودی چیکار میکردی
حتما خيلي كارش تو مخي بوده كه ناراحتي اما اين روشي كه در پيش گرفتي بنظرم فقط باعث ميشه همسرت ازت دور تر بشه و بيشتر مادرش به چشمش بياد
حتما برو مشاور اگر ميتوني
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
