جاریامو شاید ماهی یبار یا دوماه یبار ببینم تماس اینام نداریم فقط استوریامو میبینن مادرشوهرمم دوماه یا همون ماهی یبار میبینم اونا کلا نمیان خونمون چون باید دعوتشون کنم کلا توقعین......اون دوماه یبارم ما میریم کلی ناراحتی میکنن چرا نمیاید چون میدونن هر روز خونه بابام میرم......اونجام میرم انقد اداوناراحتی میان پشیمون میشم از رفتنم.....آخرین بار ۳ روز بعد عید غدیر رفتیم ک ناراحتی ک چرا رفتید مسافرت ک عید غدیر اینجا مهمون بود نبودید.....خسته شدم☹ آویزونم....شما بودی چیکار میکردید؟؟؟؟؟..
خدایاسرده این پایین ازاون بالا اگه میشه نگام کن یه کاری کن اگه میشه فقط گاهی خودت قلبمو ها کن خدایاسرده این دستام ازاون بالاخودت ببین میلرزه مگه حتی همه دنیا به این دوری به این سردی می ارزه😔
منم زیاد باهاشون رفت و امد ندارم با جاری بزرگه قهریم با بقیه هم ماهی ی بارم همدیگه رو نمی بینیم خونه مادر شوهرمم که شوهرم تنها میره حالا چی بشه مارو هم ببره در کل همشون اویزونن ناراحت نباش عزیزم
اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید، چون با چیدن، آن گل می میرد و دوست داشتن تمام می شود. اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند. عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است
من کلا 6 ماه یبار میبینمشون؛اولاش میگفتن من اهمیت نمیدادم؛الان بعد 8 سال وتسشون عادی شده؛البته من اخلاقم همینه خیلی حوصله رفت واند واینچیزا ندارم؛خودشون دوس دارن بیان اما من نمیرم