2703
2553
عنوان

من خودم را دوست دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 890902 بازدید | 5926 پست
خانواده شوهر من هم میگفتن که علی عوض شده مثل قبل نیست و ... چند بار گفتن چیزی نگفتم دیدم هی تکرار می ...


خوشبحالت .چقد راحت پیششون حرف میزنی .من هروقت میخوام پیششون حتی درباره معمولی ترین چیزا صحبت کنم زبونم قفل میشه به مِن مِن میوفتم حتی سردرد میگیرم.درصورتی که مجردیام سروزبون دارترین دختر فامیل و مدرسه بودم!از خودم بدم میاد.😭😭😭

ملکه جان به نظر من اصلا همسرتو وارد بازی ها نکن من که خودم یادم نمیاد توی این ۴ سال یه بار بابت رفت ...

طناز عزیز منم اصلا حرفی نمیزنم

گاهی گله میکردم اما قسم میدادم نره ی وقت بگه و اینا

اما این مورد فرق داره

برادر خودشون درو اون‌روز براش باز کرد باید بهش میگفتم قصیه رو

و گف ک حق با توعه من بهش میگم


کاش حدقل تو انتطار نمیزاشتم ک اذیت بشم

بیشتر برا این میخام بگ بهش ک بدونه داداش میدونه قصیه رو و دق دیگ مث چی سرشو نندازه بیاد 


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوشبحالت .چقد راحت پیششون حرف میزنی .من هروقت میخوام پیششون حتی درباره معمولی ترین چیزا صحبت کنم زبو ...

منم همین مدلیم

حتی جواب های ساده مث اینکه چخبر کجایین پیداتون نیس گاهی گیر میکنم

چ برسه ب همچین حرفایی

از بس ک خانواده شوهرو برا خودمون غول کردیم

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
من این چن روزه از بس ب این قصیه فک کردم ک چی درست بود چی علط حسابی خستم تمام انرژیم رفته دستت خودم ...

سلام به همگی.

اتفاقا خیلی هم خوبه که فکر میکنی ... با فکر کردن به اتفاقایی که پیش میاد و تحلیلش و اینکه چی باید میگفتم. چی نباید میگفتم. بهتر بود چیکار کنم و.... همه اینا میشه تجربه. چرا عصبی بشی؟ !!..به این فکر کن که قرار نیست همه چیز رو از الان درست انجام بدی تو هنوز داری یاد میگیری...

و یه چیز دیگه اینکه به همسرت نگو و خودت باهاشون حساب کن...(پرنسس همیشه اینو میگه)و قرار نیست با داد و هوار از خودت دفاع کنی.پس نترس.

دیگه هم منتظر همسرت نباش که بهش تذکر بده. و ازش هم نپرس تذکر دادی یانه؟! (نشونه ضعف هست که منتظرش باشی تا تذکر بده.اینو بهش نشون میدی که ضعیف هستی.همون بار اولی که گفتی کافیه.

و همسرت رو بذار برای موارد مهم ..

این رو بدون اگه الان همسرت چیزی بهت نمیگه چون تا الان غر غر نکردی وگرنه بدتر میکنه.

فقط دیگه اگه ناراحتی پیش اومد نمیخواد بهش بگی چیزی به خانوادت نگو که ناراحت نشن!!!

تو فقط غر نزن و خودت از خودت دفاع کن. 

2456
سلام به همگی. اتفاقا خیلی هم خوبه که فکر میکنی ... با فکر کردن به اتفاقایی که پیش میاد و تحلیلش و ا ...

اره واقعا قبلا اصلا قدرت فکر کردن نداشتم شاید باورتون نشه یا بگین محاله ولی واقعا نمیتونستم اما این اتفاق خیلی فکر کردم حتی روی کاغد پیادش کردم

از خودم تشکر کردم ک بهترین شکل کنترلش کردم اما نوشته های پرنسس رو وقتی دوبار خوندم دیدم منم ترس دارم

ترس از پدرشوهرم ک مبادا دخالت کنه در صورتی ک من میتونستم از خودم دفاع کنم و بگم این حق منه ک خلوت خودمو داشته باشم و این حرفا(اینو بعدش فهمیدم تا قبل اون فک میکردم واقعا اگ بگه مثلا فرشته ۳ ساله رو خونتون نمیاری من مقصرم)

بدای همین یکم بهم ریخته شدم

و فک کردم نکنه اشتباه کردم و بازم درگیر شدم


واقعا ما هر چی میکشیم از ترسمونه

ترس از پدرشوهر ک حرفی نزنه

ترس از مثلا پر شدن شوهر

ترس از دست رفتن استقلال

ترس از دوست داشته نشدن و و و

اگ راهکاری برای از بین بردنش دارین بهمون بگین


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
منم همین مدلیم حتی جواب های ساده مث اینکه چخبر کجایین پیداتون نیس گاهی گیر میکنم چ برسه ب همچین حر ...

ملکه عزیز تواین تاپیک جواب اکثر سوالاتمون

داده شده. 

ازاول این تاپیک

روبخونی جواب سوالات ذهنیت روکاملا میگیری. 

یعنی راهکار تک تک مشکلات روپرنسس باحوصله فراوان

برامون نوشتن. ولی چون ذهن فراموشکاره مدام باید

این مطالبو بخونیم ومرورکنیم تانتیجه بده.فکرکنم یادت رفته دوستان وپرنسس چطورراهنماییت کردن. حتمادوباره بخونشون.ازاول باحوصله. 

تغییررفتار وافکارمون یک شبه نیست. فقط باید خوندوخوند

خصوصا توموقعیت توکه خیلی ذهن پرسشگری داری

مثل همه کسانی که قدم توراه تغییرمیزارن باید مدام

مطالبوبخونی ویادداشت کنی  حتما وحتما خصوصاجاهایی که حس میکنی یک موردخاص  جواب سوالته.

شکرت خداجون

ما فقط باعمل کردن میتونیم ترسهاروازخودمون. دورکنیم.

مشغول بودن به زندگی وروتین روزانه خیلی بمن

کمک کرده تا افکارمنفی وترسهاموکنترل کنم. 

یعنی اینوفهمیدم تاروتین ونظم مشخص  روزانه خودمونداشته

باشم هرچقدرهم بگم من دارم تلاش میکنم خودمودوست بدارم  همه اش الکیه یعنی ازامروز حتمابشین برنامه روزانه وخواب وغذا

ورسیدگی به  خونه وخودت وحمام بعدش کتاب یاکارهنری روبرای خودت بریز. 

درین صورت هست که ذهنت نظم پیدامیکنه 

وحتی ترست کم میشه تااینکه مدام به خونه اونارفتن

فکرکنی واتفاقا هرچقدر به خونه م ش رفتن یانرفتن

فکرکنی قضیه برات سنگینترمیشه ومشکلات شدیدتری

برات پیش میاد.

 

شکرت خداجون
ملکه عزیز تواین تاپیک جواب اکثر سوالاتمون داده شده.  ازاول این تاپیک روبخونی جواب سوالات ذهن ...

اره درسته باید نکته هامو دوباره مرور کنم

یسری ایشون اشاره کردن ک بگیم خب خداروشکر میگذره مشغولیم اما خب برای منی ک این سوال هر روز ازم میشه دیگ جواب واقعا کم میارم

حالا این ی مثال بود کلی گفتم ک خیلی سر زبون ندارم

مثلا یکی هست ازش میپرسن چیکار میکنی کلی با اه و تاب جواب میده اما من اگ ب ذهنمم برسه روم نمیشه بگم واقعا


من تن صدام خیلی پایین بود وقتی سلام میدادم کسی متوجه نمیشد

باز تمرین کردم اونو الان بهترم خجالتم کمتر شده اما برای تو جمع حرف زدن ترس دارم

ترسی ک از دبیرستان از کنفرانس داشتم تا حالا باهامه و هیچوقت جرات نکردم باهاش رو ب رو بشم


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
2714
ما فقط باعمل کردن میتونیم ترسهاروازخودمون. دورکنیم. مشغول بودن به زندگی وروتین روزانه خیلی بمن ک ...

اتفاقا این برای من نتیجه عکس داد

من ادمی بودم ک اگ مثلا ی کار میخاستم انجام بدم گوشه ذهنم بود اما یسری عادت ها حالا نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه خیلی استرسی شدم

مثلا اگ صبا دیر بیدار شم حالم بده ک زمان رو از دست دادم اگ ی فیلم ببینم همینطور(این  از وقتی شرو شد ک پرنسس گفتن اگ ی قدم برای خودت برنداری تو همین وصعیت میمونی ) البته میدونم منطور ایشون این نبوده اما من اینجوری شدم

الان وقتی ی گوشه نشستم بیکار حالم بد میشه فک میکنم عمرم دارم تلف میکنم از طرفیم گاهی اصلا حس و حال هیچ کاری ندارم

یا مثلا برنامه بریزم‌برای فردام یکیش جا بمونه بهم میریزم

اینم‌از تله های کمال طلبیه فک کنم

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
ماهور جان اونا اصلا‌ تا من درو باز نکنم وارد نمیشن حتی خواهرشوهر کوچیکم ک مدرسه نمیره ینی اینو بداشو ...

سلام ملکه جان

این خیلی خوبه که داری روی خودت کار میکنی و حریما رو مشخص میکنی برای بقیه

ولی از بعضی از مسائلم رد شو

و انقدر خودتو اذیت نکن که باید چیکار میکردی و...

ازشون درس بگیر برای اتفاقای اینده...

من فکر میکنم اونا هم فهمیدن که تو میخوای حریم شخصی داشته باشی و این برای خواهرشوهرت قابل هضم نبوده که این رفتارو کرده...

و احتمال میدم خواهرشوهرت سنش کم باشه و از روی بچگی این رفتارو کرده

همین که متوجه بشه اشتباه کرده کافیه

خیلی خودتو درگیرش نکن

سلام ملکه جان این خیلی خوبه که داری روی خودت کار میکنی و حریما رو مشخص میکنی برای بقیه ولی از بعضی ...

بله درسته

فک کنم این اتفاق رو باید با تمام‌حزییات و حس های خودم تو دفترچم یاداشت کنم و برای همیشه فراموشش کنم 

و در اخر زیرش نکته ها رو بنویسم

�🌷🌷🌷😗😗

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
بیتا جون من فکر میکنم هدف اینجور مادرشوهر ها که البته تعدادشون هم کم نیست اینه که به عروس غیر مستقیم ...

شادی جان با نظرتون موافقم

یاد این شعر سعدی افتادم: 

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کان را که خبر شد خبری باز نیامد


اینو من بارها و بارها از زبان روانشناسان و روانکاوان شنیدم که آدمها وقتی در مورد رابطه ای اطمینان خاطر ندارن شروع به فرافکنی می کنن و درحقیقت ترس نهفته در درونشونو با خوب جلوه دادن اون پاسخ میدن!

شبیسل عزیز خیلی قشنگ توضیح دادن که از توجه همسر در جمع خانواده خواستار چه چیزی بودن و چه پیامدهایی داشت

ما دوس داریم همسرمون توی جمع بهمون توجه ویژه کنه تا به دیگران بفهمونیم ما رابطه ی خوبی داریم در حالی که بانو آرتمیس عزیز توضیح دادن که اگر رابطه عمیق باشه و به خودی خود مشکلی نداشته باشه توجه یا عدم توجه همسرمون توی جمع خانواده ش برامون اهمیتی نداره


به نظر من وقتی خانواده همسرم زیاد تاکید می کنن روی روابط خوبشون اونم جلوی من پس یه جای کار میلنگه! احتمالا اونا همچین روابط خوب خانوادگی رو تجربه نکردن و از طرفی ترسی که دارن پنهانش می کنن

وقتی من رابطه ی خوبی با پدرم دارم چه دلیلی وجود داره مدام جلوی خانواده ی همسرم تاکید کنم رابطه ی منو پدرم عالیه؟؟؟ اصلا چه نیازی هست؟!؟





شادی جان با نظرتون موافقم یاد این شعر سعدی افتادم:  ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته ...

خب پس طناز جون میتونی ایندفعه بگی : چقدر اینو تکرار میکنید! !!نکنه قبلا رابطه تون خوب نبوده که اینقدر تکرار میکنید!!... خیالت راحت منم همین نظر رو دارم.

البته اگه میدونی میشه اینو بگی... بالحنی که یعنی تعجب میکنی همراه با لبخند. یا جمله رو کمی تغییر بده... خلاصه جوری که میدونی بهتره بگو.   بلکه از ترس دیگه تکرار نکردن...

و اینکه ترجیحا موقعی بگو که همسرت نباشه 


مهتاب جان وقتی از درون قوی و محکم باشی همسرت کاملا متوجه میشه اگر یه زمانی همسرت مطرح کرد تو هم بگو ...

طناز جانم خیلی ازت ممنونم ک انقدر عالی راهنماییم کردی😘😘😘😘

السلام علیک یا ربیع الانام و نضرة الایام                              سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران                               بهار۱۴۰۲
من این چن روزه از بس ب این قصیه فک کردم ک چی درست بود چی علط حسابی خستم تمام انرژیم رفته دستت خودم ...


وارد بازیهاش ن نشدن یعنی اینکه پشیزی به رفتارهای خواهر شوهرت محل ندی

نری پیش همسرت گله کنی که اونم بره بتوپه به خواهرش و آتیش اونو تند کنه

وارد بازیهاشون نشدن یعنی اینکه باور کنی پدر شوهرت زبونش تلخه و برا خودت کمرنگ کنی کاراشو


مجبوری بری بیای ولی کمترین برخوردا رو داشته باش


من تو شرایط تو نبودم یعنی واقعا نمیتونستم باهاشون یه جا زندگی کنم چون قبل از من همسرم عاصی بود از کاراشون


ولی حالا که قبول کردید و تو این شرایط هستید باید کمترین آسیب رو ببینید


به این فکر نمی‌کنید اگه همسرتون با خواهرش حرف بزنه چی میشه آیا اون  هدایت میشه

مطمعنا چه ند تا هم میزاره روش به مادر شوهرتون میگه و تبدیل به تراژدی میشه، حالا این قضیه تموم شد


سری بعد سر یه چیز دیگه بحث میشه

یه بارم بهت گفتم اینجا شرایط همه مساوی نیست هر کدوممون باید طبق شرایط خودمون از مطالب استفاده کنیم


من اگه مجبور بودم اول زندگی پیش خانواده همسرم باشم حتما یه وظیفه ای رو برا خودم تعریف میکردم

متلا اگه غذا درست میکنن من حتما ظرف میشستم


همین که میگید فقط میخام همسرم گوشش رو بکشه تا داغ دلم کم شه خیلی بده، معلومه هنوز به بلوغ فکری نرسیدید

مطمعن باش دودش چشم خودتم می ره



2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687