2726
عنوان

من خودم را دوست دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 896088 بازدید | 5926 پست

دوست داشتن خود بهترین حسی هست که انسان میتونه تجربه کنه، حتی زیباتر از اینکه کس دیگه ای دوستت داشته باشه. حس غنای درون میاره. برای اولین قدم،خودت رو ببخش،برای همه کم کاریها و اشتباهاتت،برای تمام خاطرات بدی که ساختی یا برات ساختن. بگو که آگاهی من در اون موقع اون بوده. بگو اگر آگاهی امروزت رو داشتی کارهای دیروزت رو نمیکردی. بنویس و بنویس و بنویس تمام ناراحتی ها و ناکامی هارو. بعد همه را پاره کن و خودت رو ببخش. این کمی از بار روی دوشمون کم میکنه. بخشش خود،باعث دوست داشتن خود میشه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

دوستانی که میتونن از باورهای زیباشون بگن برامون بیان و بیان کنن. باورهایی که باعث رشد و موفقیتشون شده. بیاین از صلح درونیتون به ما بگین. از حس و حال خوبتون. از موفقیت هاتون. من میام و اینجارو میخونم. لطفا شماهم بیاین.اینجارو به علاقه مندی هاتون اضافه کنید.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

دوستان میخوام یک تمرین از کتاب شفای زندگی لوییز هی بگذارم. تمرین آینه برید جلوی آینه و مستقیم توی چشم های خودتون نگاه کنید و نام خودتون رو بگید و این جمله رو تکرار کنید من تو را دقیقا همانطور که هستی دوست دارم و می پذیرم. ما از بچگی جلوی آینه رفتیم تا از خودمون انتقاد کنیم با این کار خودمون رو تایید و تحسین میکنیم و باور جدید دوست داشتنی بودن رو به خودمون انتقال میدیم. و یک علت دیگر تمرین آینه اینه که همیشه کسایی که از ما انتقاد کردن مستقیم توی چشم ما نگاه کردن و یک پیام منفی به ما دادن، حالا ما با نگاه به چشم هامون یک پیام مثبت میدیم به خودمون.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

یک باور سمی و مهم که همه ما داریم و می خوام از کتاب دکتر لازاروس بگم براتون این هست:" همسرت باید عاشق والدین و خانواده ات باشد".

این یک باور غلط هست. من با همسرم ازدواج کردم و عاشق اون شدم،نه خانواده اش. من باور دارم که در قبال خانواده همسرم فقط وظیفه دارم به اونها احترام بگذارم، نه اینکه عاشقشون باشم. من باور دارم که باید با خانواده همسرم خوب رفتار کنم.من باور دارم یک رابطه خیرخواهانه و رفت و آمد معقول بهترین راه هست. من باور دارم همسرم و خودم احتیاج داریم که گاهی تنها به منزل پدر و مادرمان برویم. من باور دارم که گاهی ما و خانواده های ما احتیاج دارند با فرزندانشون بدون حضور عروس و داماد خلوت کنند.من باور دارم گاهی می تونم بدون همسرم شب به خانه والدینم بروم و یک شب میل دوران قدیم با پدر و مادر و خواهران و برادرانم خوش بگذرانیم و متقابلا این حق رو برای همسرم هم قائل هستم. گاهی این کار روحیه انسان رو تازه میکنه. اینجوری نه پدر و مادر من،و نه پدر و مادر همسرم احساس نمی کنند که فرزندشون از اونها گرفته شده.من باور دارم همسرم میتونه پدر و مادر من رو دوست نداشته باشه،حتی عملکردشون رو نپسنده،ولی همیشه باید احترامشون رو نگه داره.من باور دارم که وقتی مادر همسرم مهمون داره،میتونه از خدمات پسرش بهره بگیره،ولی من وظیفه ای در قبال اون ندارم. همینطور که در مهمانی های ما،همسرم وظیفه ای نداره. من باور دارم اگر کاری از سمت عروس و داماد برای مهمانی ها انجام شود لطف آنهاست. متقابلا هروقت هم من مهمان دارم مادر و خواهر همسرم وظیفه ای در قبال من ندارند.من باور دارم که این من هستم که اجازه میدهم دیگران چه رفتاری با من بکنند و چه توقعاتی از من داشته باشن.من باور دارم که ممکنه باور شما با توجه به موقعیت و شرایطتون با باور من متضاد باشه. من باور دارم که هرکس با توجه به شرایط خودش باید عمل کنه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2728

من باور دارم خانواده همسر برای درد دل کردن آفریده نشده اند. من باور دارم اگر با خانواده همسر درد و دل کنم و از مشکلاتم بگویم راه دخالت آنها را خودم باز کرده ام. من باور دارم خواهر همسرم جای خواهر من نیست و احتمال زیادی دارد که دنبال بهانه گیری از من باشد و من باید طوری رفتار کنم تا بهانه ای در رفتار و گفتار و کردارم به دست کسی ندهم،اگر نه مقصر خودم هستم.من باور دارم باید با همسرم جلوی خانواده اش بسیار محترمانه و با دقت رفتار کنم،چون خانواده همسر به رفتار عروس با پسرشان بسیار حساس اند و آماده بهانه جویی.من باور دارم خانواده همسرم اجازه ندارند هر ساعت و زمانی بی خبر به منزل ما بیایند. و اگر برای من ارزش هماهنگی قائل نشوند،من هم برنامه روزانه شخصی خودم را خواهم داشت.در برابر تمام حقوق خودم، من باور دارم باید حقوق خانواده همسرم هم رعایت شود. من باور دارم گاهی باید همسرم با خانواده اش تنها باشد. من باور دارم همسرم می تواند از وقت،پول،زمان و انرژی اش در حد معقول برای خانواده اش هزینه کند. من باور دارم که مادر همسرم،همسرم را دوست دارد. من باور دارم که گاهی باید از پول و زمانم برای خانواده همسرم هرینه کنم. من باور دارم که همیشه باید خیرخواه و مشوق خانواده همسرم باشم. من باور دارم که اگر از من کمکی خواستند در حدی که به برنامه روزانه خودم لطمه نخورد میتوانم به عنوان یک عروس کمک حالشان باشم.من باور دارم نگهداری از پدر و مادر همسرم با پول پسران و زحمت دختران میسر است،نه پول داماد و زحمت عروس. همین طور نگهداری از پدر و مادر خودم با پول برادران و زحمت من و خواهران میسر است. هرکس خودش پیشقدم علاوه بر اینها بشود از لطف اوست و طرف حسابش خداست،پس هیچ گونه توقعی از دیگران برای انجام زحماتش نباید داشته باشد.و در انتها من باور دارم که ممکن باورهای من صد در صد درست نباشد ولی تا حدی به حقیقت نزدیک است. من اینکه من میتوانم باورهای خودم را دنبال کنم و شما هم باورهای خودتان را.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

من باور دارم خانواده همسرم هیچگاه من را مثل دختر خودشان دوست ندارند، حتی اگر به زبان بگویند. و باور دارم حقیقت هم همین است. پس من باور دارم اونها نه عاشق من هستند و نه مرا زیاد دوست دارند،پس من تمام تلاشم را میکنم تا خودم،خودم را دوست داشته باشه و نگران حال و احوال خودم باشم. من باور دارم برای بدست آوردن عشق خانواده همسرم کاری انجام ندهم،خودشیرینی نکنم،مهمانی آنچنانی و طاقت فرسا ندهم،کارهای منزل آنها را نکنم. چون تمام اینها یعنی من خودم را دوست ندارم و دنبال جلب محبت شما هستم، رضایت شما، از رضایت من مهم تر است.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

من باور دارم که برای جلوگیری از هجوم افکار مزاحم باید خودم رو به کاری مشغول کنم، اگر نه فکرم مرا به خود مشغول می کند و موجب تباهی من می شود. طبق فرمایش حضرت علی (ع)

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

من باور دارم که تا آخر عمر من مسئول محافظت از جسمم و زیبایی و تناسب آن هستم. پس آن را با پرخوری، بدخوری، سیگار و عدم تحرک تباه نمیکنم. من از پوستم در مقابل اشعه آفتاب و مواد شوینده محافظت می کنم.من باور دارم برای زیبایی و زیبا شدن احتیاجی به آرایش های سنگین و عجیب و غریب ندارم. من باور دارم زیبایی با محافظت از پوست، مو، اندام، تمیزی و بهداشت و یک آرایش ملایم امکان پذیر است.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

این تاپیک عالیه بانو

دوستان سه سال پیش این تاپیک تمام زندگی من وخیلی دوستای دیگمونو متحول کرد. 

قدم اول برای تغییرزندگیمون تغییرباورهامونه

چیزی که کمتربهش دقت میشه معمولا. 

وتاباورها وافکار ما عوض نشن تقریباتغییرزندگی وادمای

اطرافمونم محاله. 


شکرت خداجون

من هم باوردارم

هرمشکلی توزندگی  ماپیش میاد

اومده تا درسی به من بده وضعف منوتبدیل

به قدرت کنه

بهمین خاطراز مشکلاتم فرارنمیکنم وبا

قدرت  دنبال راه حلشون میگردم. 

مثلا وقتی متوجه شدم همه دارن ازمن سواستفاده

میکنن بعداز سال ها  غم وغصه خوردن

متوجه شدم راهکار درستی روانتخاب نکردم

درس زندگیمو هنوزنگرفتم

پس شروع کردم به قوی شدن وازین نشونه

یعنی سواستفاده دیگران ازمن

متوجه شدم من در ارتباط باادمهاموضع

ضعف دارم پس بایدقویترباشم

ازمخالفت باهاشون نترسم

از ایرادگیری هاشون واهمه نداشته باشم

وکم کم رفتارهمه بامن تغییرکرد.وتبدیل شدم

به آدمی دیگه

واین تغییر شروعش ازسمت خودم بود. 

شکرت خداجون
سلام پرنسس عزیز خوش اومدی دوباره  من از گروه با شما هستم ،از وقتی باهاتون اشنا شدم خداروشکر ر ...

سلام عزیزم، خدارو شکر بابت تغییراتت، امیدوارم موفق باشی همیشه.در رابطه با این نکته ای که گفتی، اونها تماس گرفتند و احترام گذاشتند بهت و سر زده نیومدند، حقیقتش یکم شما رو مقصر می دونم. وقتی تماس گرفتن و گفتی دوستانم اینجان، باز هم احترام گذاشت و نیومد، بعضی ها که ادب رو رعایت نمی کنند، میگن چه اشکال داره، ما هم میایم.حتی بعدش که گفتی هم ناراحتی ایجاد نکردند، خیلی ها دردسر رو از همین جا شروع می کنن که به ما گفت نه، دوستانش رو ترجیح داد به ما.بعدش باید در اولین فرصت زنگ میزدی بهشون و می گفتی ببخشید برام یک سفر پیش اومد، نشد همدیگه رو ببینیم، انشالا بعد از برگشت خبرتون می کنم.

اینجا رو ببین:"ما به سفر ادامه دادیم تا برگشتیم ،من اصلا زنگ نزدم بیا ،اومدیم.گفتم خب میاد چه تعارفیه"

وقتی تماس میگیرن و مودب هستند، نشون این هست که مبادی آداب هستند و باید برای رفتن دعوت بشوند و تعارف کنی.قرارمون شد به سبک رفتاری طرف هم یک نگاه بندازیم، وقتی با دعوت و با خبر جایی میرن، مسئولیت شما بیشتره، باید همونطور دعوت کنی و خبر بدی.

مادرش باز هم به شما زنگ نزده گله کنه، به پسرش زده، بعضی ها اینقدر از ادب و آبرو تهی هستند که فورا گوشی رو برمی دارند و با خود عروس طرف می شوند و به پسرشون هیچی نمیگن و قضیه رو طبیعی می کنند جلوی پسرشون. اما من رفتار بدی ازشون ندیدم.اما اگر از نکات دیگه ای گله مند هستی ازشون، بگو تا ببینیم در برابر اون چه باید کرد.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

برگردیم به ادامه انتقال تاپیک قبلی به اینجا...دوستانی که سوال دارند بپرسند.


من باور دارم اینقدر با ارزش و محترم هستم و اینقدر توانایی و کمال در من وجود دارد که جلوی آقایان نامحرم از حرکت جلف و ناز و عشوه برای رسیدن به مقاصدم استفاده نکنم. من باور دارم که سبک لباس پوشیدنم معرف شخصیت من هست، پس هیچگاه از مد پیروی نمیکنم و سبک شخصی خودم را برای آرایش و پوشش دارم.من باور دارم برای زیبایی و زیبا شدن احتیاجی به شبیه کردن خودم به دیگری ندارم. من زیبایی را در چهره منحصر بفرد خودم دنبال میکنم. من به عنوان یک خانم باور دارم مسئولیت شادی خود و خانواده ام بر عهده من است.پس سعی میکنم فضای شاد و امنی را برای رشد خود و خانواده ام بیافرینم. فضایی به دور از تحقیر، توهین، مقایسه و ... .

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

من به عنوان یک انسان باور دارم که برای رشد و تعالی خودم، تا کاری رو انجام بدهم که باور داشته باشم اون کار بد است،با خودم به صلح درونی نخواهم رسید و قادر به دوست داشتن خودم نخواهم بود. مثلا اگر من باور داشته باشم که باید وزنم از این کمتر باشد،تا وقتی که این ایده را عملی نکنم نمیتوانم به نحو شایسته ای خودم را دوست داشته باشم و این حس چاقی مدام مرا اذیت خواهد کرد و نمیگذارد که من با خودم به اتحاد برسم. یا به طور مثال اگر تعریف من از حجاب این باشد که باید موهای سرم پوشیده باشد،تا وقتی که حتی کمی از موهایم بیرون باشد،نمیتوانم خودم را کامل بپذیرم. روی یک برگه تعریف خود را از یک زن آیده آل بنویسید، با مشخصات کامل، وزن، موقعیت اجتماعی، ظاهر، تحصیلات، برنامه روزانه و تلاش کنید تا به تصویر آرمانی خود نزدیک شوید، هر چقدر از این زن آرمانی فاصله داشته باشید، به همان اندازه حال شما بد و اوضاعتان مشوش است.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

زخم معده

eli_onlygod | 5 دقیقه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز