چهار ساله ازدواج کردیم دو ه تا بچه داریم .مشکلم با شوهرم اینه که یک خیلی دهن بینه و خانوادش و به من ترجیح میده
از همون اول مشکلم با خانوادش بود تو جمع فامیلاش با عمه و خاله و دخترعمه و دختر خاله اصلا انگار منو نمیدید منو محل نمیذاشت منو تنها می ذاشت میرفت با اونا مینشست میگفت میخندید قلیان میکشید
من میخواستم برم پیشش بشینم میگفت نیا اینجا قلیون هست آخه بدش میاد زن قلیان بکشه! از روز عروسی هم که دیگه نگم که مست مست بود چه ابرو ریزی کرد با دخترای فامیلش
همیشه بدترین توهین ها رو به خانوادم میکنه فحش میده به خودم و اونا
یه بار منم جواب دادم به عمش فحش دادم تا سر حد مرگ کتکم زد
انقدر با مشت و لگد زد تو سرم که تا یه ساعت سرم گیج میرفت فقط دعا میکردم بخاطر بچه هام نمیرم
اینو گفتم که بدانید در جواب توهین ها و تحقیر هاش نمیتونم حرفی بزنم و همش می ریزم تو خودم و ازش متنفر میشم
کلا خانواده ای هستن که عروس و به چشم کلفت میبینن
عروس باید بیاد هر روز کلفت پدر شوهر مادر شوهر باشه عروس باید خرج شکمش و از جیب باباش بیاره عروس باید کار کنه بده شوهرش و چه بهتر که زمینی ملک و املاکی هم از خونه ی باباش
بیاره
منم مشکلی نداشتم کار کنم بدم بهش
ولی وقتی میگه من هرچی دارم مال بابامه
یا هنوز خونه رو نخریده میگه میخوام بزنم به اسم بابا بزرگم .یا وقتی همینجوری پول میده به فامیلاش اونا هم یاد گرفتن بیان همش بگن نداریم گن با چه عقلی اختیار مالی مو بدم دست این مرد.؟؟؟
زن پسر عموش یه بدبخته بیچارس که کارش کلفتی مادر خواهر شوهره
پدر شوهرم و مادر شوهرم همش تعریف اونو پیش شوهرم میکنن میکنن زن پسرعموت اصلا صداش در نمیاد میزنن میکشن نون نمیدن میدن اصلا حرف نمیزنه
اینم افتاده به جون من میگه تو هم اگر میخوای با من زندگی کنی اصلا نباید حرف بزنی
میدونم الان خیلیا میگن طلاق ولی اگر طلاق راحت بو د خیلی وقت پیش خودم و راحت کرده بودم .بهش فکر میکنم ولی گزینه ی آخرمه
کسی پیشنهادی داره که بهش بفهمانم خانوادش خیر و‌صلاح ما رو نمیخوان ؟ چون اکر میخواستن مادرش نمی گفت زن و که تو سه سال دوتا کشور مسافرت ببری و دو تا گوشی مدل بالا بخری پر رو میشه یا بابا بزرگش نمی گفت به زن رو نده پر رو میشه
البته خودشم میگه میگه من خودم میدونم همسر باید نفر اول زندگی باشه ولی چون تو میگی لج میکنم!!!!!!!
شما کلا چه پیشنهادی دارید که بتونم با این آدم بسازم یا درستش کنم؟
