پریشب عروسی یکی از اقوامون بود
داشتن مردا میومدن داخل زنا عروسی تو خونه بود ما رفتیم لباسامونو عوض کنیم من داشتم جوراب میپوشیدم با خنده گفتم شوهر من خیلی حساسه رو جوراب میگه حتما جوراب بپوش بعد یدفعه جوگیر شدم از روز خواستگاریمون گفتم که من روز خواستگاریم جوراب نپوشیده بودم بعد شوهرم بعد عقدمون بهم گفت من اون لحظه تو دلم گفتم چه پاهای سفیدی داره من اینو عین احمقا تعریف کردم اوناهم خندیدن گفتن حتما شوهرت فوت فیتیش داره پا خیلی دوست داره برات جوراب میخره به عنوان کادو اینا منم گفتم نه بابا بنده خدا اصلا اینطوری نیست الان خیلی حالم بده که اونا فکر کردن شوهرم اونطوریه در حالی که شوهرم خیلی مرد خوبیه اصلا اونطوری نیست