من دانشجوی یه شهر دیگه بودم با یه پسر دوست شدم اسمش مثلا امید ! خیلی همو دوست داشتیم ولی من خیلی کارا در حقش کردم که نباید میکردم یه بار چتمو با یه پسر دیگه دید ۲ ماه باهام کات کرد با کلی سختی برگشت بعد به خاطر من انتقالی گرفته بود شهری که من درس میخونم که بتونه پیشم باشه ولی به خاطر اون خیانتی که کردم باز برگشت شهر خودمون ولی باز با هم خوب شدیم تا باز من یه گند دیگه زدم(ربطی به خیانت نداشت) اونم کامل باهام کات کرد گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم
(اینم بگم امید تو طول رابطمون خیلی اذیت کرد
دوسم داشت حتی به یه دختر دیگه نگاهم نمیکرد ولی از لحاظ اخلاقی با هم مشکل داشتیم)
خلاصه باهام کات کرد و من داغون شدم با ۲ تا از دوستای صمیمیش در ارتباط بودم که میگفتن ۲ ماه افسردس ولی حالا بهتر شده و به خاطر اینکه بتونه منو فراموش کنه با یه دختره در ارتباطه!!!!!
خیلی حالم بد بود داغون شدم بد ترین شبای عمرم بود با تنها کسی که میتونستم درد و دل کنم دوست صمیمی امید بود به اسم رضا! کم کم حالم بهتر شد با رضا میرفتم بیرون تا یه کم به هم نزدیک شدیم و رضا الان عاشقمه
ولی من فقط کنارش ارامش دارم همین لطفا قضاوت نکنین تو اون شرایط روحیه بد تنها کسی ک ارومم میکرد رضا بود...
امیدم بعد از ۲ هفته که با اون دختره در ارتباط بود زنگ زد به من گفت من بدون تو نمیتونم هر کاری کردم نتونستم فراموشت کنم ....هر روز زنگ میزنه منم جوابشو نمیدم
خیلی عذاب وجدان دارم هم واسه امید هم رضا
تو رو خدا قضاوت نکنین من اصلاااااا با جزئیات نگفتم
اگه با جزئیات بدونین حتما بیشتر درکم میکنین
فقط به من بگین من باید چکار کنم الان