😔بخدا دیگ خسته شدم از دست مامانم ۱۹ سال دارم
خیلی دختر خوبیم بخدا تعریف ازخود نباشع خودمو با خیلی از هم سنام مقایسه میکنم میبینم مث بعضیا کارایی نمیکنم بد باشه
مامانم وقتی میخاد ی چیزی بشه میگه هم سنای تو شوهر کردن خونه زندگی میچرخونن تو نمیتونی اتاقتو مرتب کنی.
از ی طرفیم میخام ی کاری کنم میگه میخای شوهر پیدا کنی... دلت شوهر میخاد!؟؟؟
خاستگار پیدا میشه شمارمون رو نمیده نمیزاره بیاد کسی یا یکی شمارمون رو گیر بیاره زنگ بزنه بار دوم دیگ گوشی رو برنمیداره
صمیمی ترین دوستم ازدواج کرده عقده.
توی عقد اون چن نفر شماره خاستن از مامانم نداد الان دوستم میزنگه میگه ک فلانی دس برنمیداره میخاد شمارتون رو همین امروز دوستم زنگ زد شرایط پسرو پرسیدم ب مامانم با کلی خجالت توضیح دادم برگشته میگه دوستت گه خورده زنگ زده خونمون میگه خودش شوهر کرده چ گلی ب سرش زده ک میخاد تورم شوهر بده.
منم هیچی نگفتم بعد سرم داد زده میگه توعم ک دلت میخاد شوهر کنی هااا ببین چقد تعریفشو میکنی. منم گریه کردم میگم چرا اینطوری میگی مگه من میشناسم ک کیه چرا باید طرفداری کنم گفت ب تو بگم منم گفتم دیگ داد میزنه.. بخدا دیگ خسته شدم الانم نشستم اتاق اومد درو باز کرد کلی داد و بیداد کرد و رفت دیگ نمیدونم چیکارکنم خسته شدم