خیلی تلاش کردم که اولین سالگرد ازدواجمون که تولد شوهرمم میشه شوهرمو سوپرایز کنم .هرکاری کردم که مامانمو خواهرم باهام هماهنگ باشن که سوپرایزه شکل بگیره مخالفت میکردن و نه میاوردن .منم بیخیال شدم خواستم یه جور دیگه سوپرایزش کنم .تا اینکه پریروز دخترعموم زنگ زد به شوهرم گفت امشب دعوتین حتما باید بیاین .شوهرم یه باشه و چشم گفت و قطع کرد شد فرداش غروب رفتنمون ۵۰ .۵۰ بود گفتم میریم؟ گفت نه حال ندارم خسته ام ناراحت شدم گفت تو دوست داری بریم گفتم اره دیگ گفت باشه میریم .خلاصه اماده شدیمو . دخترعموم بهم گفت که تولد بچه شه سر راه ۴۰ تا ظرف یه بار مصرف بگیرم که همانا تا پیاده شدم ظرف بگیرم لاستیک عقب ماشین پنچر کرد