دیشب بهم گفت دختری که قبلا خاستگاریش رفته بودن و جور نشده بود (شوهرم دختره رو پسندیده بوده گویا خودش نپسندیده) الان حاملست و ۲ ماهشه میگه ۶ ماهم بعد ما عروسی کرد تازه برمیگرده مبگه سنی هم نداره ها چند نفر دیگه رو هم که حامله بودن و شمرد واسم .خیلی ناراحت شدم ولی اصلا عکس العملی نشون ندادم شما بودین چه حسی پیدا میکردین
من میگفتم اااا واقعا؟ باریکلا به شوهرش
دیگه اون مادرشوهر دهنشو میبست تا آخر عمرش
و لال از دنیا میرفت
خاک دو عالم بر سرش
مادرشوهرت بویی از شعور نبرده که اینا رو واسه تو اومده تعریف کرده
من نفهمیدم اصلا منظورتو
ولش کن بابا مادرشوهر تو ده تا حرفش نه تاش تیکست اهمیت نده اعصاب خودت به هم میریزه
بی خیال من که خیلی از این بدترا شنیدم دیگه پوستم کلفت شده
میگفتی چقد هولند واسه دردسر
بچه جز دردسر چیزی نداره هرچی دیرتر بهتر
بگو زندگی خصوصی طرف ب من ربطی نداره
یه لبخند ملیح میزدم و با آرامش میگفتم مبارکشون باشه حالا چه عجله ایه . واسه بچه دار شدن همیشه وقت هست بچه خلوت عاشقانه دو نفره مون رو بهم میزنه و تو افق محو میشدم .
بدرک من که مادرشوهرم تا چند وقت وقتی میرفتیم دور زدن خونه هایی رو که رفته بود خواستگاری نشون میداد میگفت رفتیم دختره انقد خوب بوده منم میگفتم پس چرا ازدواج نکردن میگه قسمت نبوده منم دیدم اینجوری نمیشه شروع کردم از خواستگارام جلو هنشون تعریف کردن و میگفتم بعضیاشونو بی عقلی کردم رد کردم خفه خون گرفت کلا
حالا من ک فهمیدم دوباره باردارم شیر ب شیر
مادر شوهرم اصرار داره بندازم میگ پسر من بی تقصیره خودت چرا مواظب نبودی کجا بودی حامله شدی 😏
هیچی سکوت و از یه گوش شنیدن و از یه گوش در کردن
و مهم نبودن
ولن کن ناراحتی نداره ک مادرشوهرم منم بهم میگه دقیقا مثل مادرشوهر شما ولی من همش بهش لبخند میزدم ناراحت نشو حرف زیاده بیخیال باش ک خودت ضرر نبینی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
