كاش شوهرم منطقه منو درك ميكرد در مورد بچه دار نشدن كاش!!!!من اصلا بچه دوست نداشتم به شوهرم ميگفتم بيا هرگز بچه دار نشيم تا جونيم تا مي تونيم عشقو حال كنيم و وقتي ام كه خواستيم بميريم با خيال راحت فارق از هر گونه نگراني از اين كه كسيو در دنيا داريم كه نگرانش باشيم با خيال راحت مي مرديم ..چون به نظر منم مادر شدن چزيه كه هرگز تموم نميشه حتي بعد مرگ ادم از اون دنيام بايد قصه بچه رو بخوره شايد باورتون نشه وقتي يه وقتا فكر ميكنم بچم يه روز قراره بميره قصه مي خورم كلا خيلي به نظرم بچه داري مسئوليت داره و اصلا درك نميكنم اساسا انسان چرا بايد اين مشقت رو به جونش بخره اخه!!! ميدونيد من ناشكر نيستما بچمم خيلي دوست دارم فقط بخش منطق مغزم زيادي فعاله فكر كنم😒 گرچه حالا كه بچه دار شديم و يك لحظه ارامش نداريم ديگه لخظات دو نفره نداريم زندگيمون كن فيكون شده شوهرم به منطق من رسيده ميگه كاش عقلم اون زمان ميرسيد چون خيلي نسبت به بچه مسوليت پذيري داره واقعا و واسش سخت شده به حرفم رسيده