پدر شوهرم با فامیل هاشون تاریخ هماهنگ کردن و بعد به ما گفتن هفته ی دیگه جا رزرو کردیم شمال اگه دوست دارید بیایید. من تا حالا با اقوام شوهرم جایی نرفتم تو جمع شلوغ ، نمی دونم چه کار کنم..می ترسم سوتی چیزی بدم تو جمع.....شوهرم بدش نمیاد و می گفت اقواممون که دختر دارن می تونی باهاشون راحت باشی ...یک ساله عروسی کردیم ...نمی دونم بگم خودمون دو تایی جایی بریم یا با اونها....
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم.
اگه آدمایی هستن ک باهاشون راحتی برو، حال و هوات عوض میشه با ادمای جدید اشنا میشی، ضمنا توی سفر میتونی شناخت بیشتری نسبت بهمشون پیدا کنی تجربه کسب میکنی پس برو بنظرم. .
این یبارو برو عیارشون دستت میاد پدرشوهرتم که مجبورتون نکرده گفته دوست داشتید بیاید حالا یا تجربه میشه که دیگه نری باهاشون یا ی خاطره خوش میشه برات که دوست داری بیشتر رفت و امد کنی باهاشون
اگه واسه رفع عطش آب بخوری کلی لذت میبری و حالت خوب میشه.اگه مسابقه آب خوردن باشه دو لیوان که بخوری دلت درد میگیره و هیچ لذتی هم نمیبری.زندگی هم همینه... زندگیتون رو به مسابقه و مقایسه تبدیل نکنید. میشه از لحظات، از همین حالا لذت برد...