قسمت ترسناک مرگ صرفا واسه بازمانده هاست
اونی که میمیره که خوش به حالشه
چون یه تولد دیگه ست
مثل منتقل شدن جنین از عالم جنینی به عالم جسم
که به سختی اتفاق می افته ولی چقدر جذابه
در واقع جنین از عالم جنینی میمیره و به عالم جسم متولد میشه
وقتی بعد از چند سل زندگی کردن میمیریم هم همینطوره
از عالم جسم میمیریم و به عالم روح متولد میشیم
واسه همین خود مرگ ترسی نداره
بچه وقتی داره متولد میشه دوست نداره بیاد بیرون مادر با زجر میکشتش بیرون و به محض اینکه نور رو میبینه خودش میچرخه میاد بیرون
چون فکر میکنه عالم جنینی بهترین جاییه که میشد توش زندگی کرد
در حالیکه ما میگیم بیچاره بچه داره از مایع آمنیوتیک مصرف میکنه
توی یه جای تنگ و تاریک که فقط طول و عرض براش تعریف شده
تنها صدایی که میشنوه صدای حرکت آب و قلب مادرشه و یه سری صداهای ناواضح!
توی عالم روح هم همینطوره
اونایی که اون طرفن میگن بیچاره اینا چه زندگی ایه که دارن؟
توی عالم جسم آدم ها توی بدنشون نجاست حمل میکنن و دفع میکنن
همدیگه رو میکشن جنگ راه میندازن به هم ظلم میکنن و…
در حالیکه خودمون فکر میکنیم واو عجب جای خفنی زندگی میکنیم و موقع مرگ نمیخوایم بمیریم تا دوباره به شکلی دیگه در عالم روح متولد بشیم
به نظر من منتقل شدن از یه بُعد به بُعدی دیگه فرایند ساده ای داره که جذاب و شیرینیه ولی نه برای بازمانده ها