من ۱۰ساله ازدواج کردم و زیرزمین پدرشوهرم میشینم, پدر و مادر و خواهرشوهرم ۱۰روزه مسافرت بودن و دیروز برگشتن خونه
دیروز ساعت ۱۱شوهرم گفت مامان بابا تو راه هستن و تا یک ساعت دیگه میرسن خونه, منم سریع گفتم وای من خبر نداشتم برا ظهر میان خونه که ناهار بزار م براشون(اخه ما هر وقت بیرون شهر باشیم, وقتی برسیم خونه چه ظهر باشه و چه شب, مادرشوهرم برام غذا میاره )
گفتم اونا الان خسته از سفر برگشتن, زود براشون یک غذایی بزارم, شوهرم گفت لازم نکرده غذا بزاری الان خواهر و برادرهای دیگم هم از خونشون میان و اینجا تلپ میشن,
گفتم من کاری به بقیه ندارم, فقط میخوام اندازه مامان و بابا غذا بزارم که با یه لحن بدی گفت نه....