یکی از صدهزار تاش این بود که مادرشوهرم گفت ایشالا هم خودت بمیری هم بچه تو شکمت با اینکه الان ۷ساله گذشته هنوز صداش تو گوشمه اخه من خیلی احترام میزارم هم محبت بخدا حتی جوابشم ندادم
خداروشکر جز خوبی چیزی ندیدم ازشون
البته اینک خودمم خوبم بی تاثیر نیس😁😁😁😁
هنو گُ نخوردن راجع به من
مادر شوهرم ب شوهرم گفته زنت موزی
یبار گف دوستم گفته عروست حریف و اپاچی
یبارم تو جمع عروسی همه نشسته بودن گفت این روزی هفت بار پسر منو میزنه پسرم عاقله 😑🤣 منم قط رابطه کردم
دلیل این‌حرفاش اینه چون یکم‌پولداره مث اون عروسش و فامیلاش من چابلوسیشو نمیکنم.واسه کارام ازش اجازه نمیگیرم.
حتی سلامشون هم برام تلخه انقد اذیتم کردن
یبار ک داشتم پوشک بچه مو عوض میکردم خواهرشوهرم میگفت یدته چه کلاسی میزاشتی اخرش کارت به کجا کشی به خودم میرسم و میگفت 😭😭
گف به مامانم عروس من زرنگ نيس
عروس توخيلي زرنگه
درصورتي كه من زرنگي نديدم از عروسمون
زيادن هيچوقت حلالش نميكنم
وااای خدا من خودم خواهر شوهرم خیلیم عروسمونو دوست دارم ولی واقعا بعضی از این تاپیکا رو ک میخونم میگم نکنه منم ناخواسته یکاری کردم که باعث ناراحتیش شه😕خیلی رابطم با عروسمونم خوبع
مادر شوهرم کلا زیاد بدون فکر حرف می زنه ولی اونی که تا حالا بیشتر از همه ناراحتم کرده راجع به سبزه بودن پوستم بوده
ب بچم ک الان 8 روز‌ه گفت بیشعور نجسم کردی
یبار گف
نون خور اضافه
یبارم گف خوبه بعد ازدواج دوجا زیارتی بردیمت😣
