من روز سوم سرپا شدم بخاطر زردی پسرم همش سرپا بودم دردی نداشتم خداوکیلی
خدایا مراقب ویهان وماکانم و همسر عزیزم باش قربون دوتا پسر تپلم برم من..اگه جواب بی ادبیتو نمیدم یعنی در حد من نیستی پس انقدر خودتو خاروخفیف نکن و زور نزن
بستگی داره.خواهرهمسرم بعد از ده روز انگار نه انگار زایمان کرده بود کاملا سرپا ولی من دقیقا تا روز ۴۰ حتی نشستن هم سختم بود نمازمم به زور میخوندم اونم نشسته
بدن ها متفاوته بستگی به دکترتم داره من خودم از همون روز اومدم از بیمارستان میشستم پا میشدم خدا خیرش بده دکترمو دستش سبک بود فقط یمقدار سوزش بخیه س اونم اصلا مشکلی نیست قابل تحمل
من روز سوم سرپا شدم بخاطر زردی پسرم همش سرپا بودم دردی نداشتم خداوکیلی
آخ گفتی زردی یعنی تو سه روزی که منم بیمارستان بودم سر زردی پسرم درد بیخوابی فقط امانمو بریده بود عین سه روز یساعتم نخوابیدم بی خوابی دردش بیشتره تا درد سزارین 😄😄😄
والآه بستگی به ناز نازی بودن خودت داره من از همون بیمارستان پاشدم. تا الان که ۱۰ ماهش دخترم مشکلی نداشتم. ولی خواهرشوهرم دو هفته آه و ناله . جفتمون ی جا با ی دکتر سزارین شدیم.. بنظرم واقعا درد آنچنانی نداره
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...