خواهرشوهرام تهران زندگی میکنن.چندروز پیش یکیشون زنگ زد گفت اگه داداشم وقت نمیکنه شمارو بیاره بگو براتون بلیط بگیره شمارو راهی کنه بیاین تهران منم میام فرودگاه دنبالتون یه مدت اینجا باشین بعدش خواستین برین دوباره بلیط بگیرن برگردین اولش قبول نکردم بعدش دیدم بد نمیگه به شوهرم گفتم اونم قبول کرد گفت چمدونتون ببند منم برا فردا بلیط میگیرم باپارسا برو منم از صب با ذوق وسایلمون اماده کردم که امشب دارم میرم مهمونی برا فردا چمدونم اماده باشه ظهری شوهرم زنگ زد گفت مادرش گفته فعلا نذار بیاد ما نیستیم بعداز تاسوا عاشورا بفرستش بیا
کلا بهم ریختم حالم گرفته شد از بد حرف زدنشون خودشون دعوت کردن حالا میگن نیا😠