2733
2739

مادر زادی ویلچریم و نامزدم بااین شرایط منو خواست الان مدیتیه که مریضم عفونت ریه و انحراف ستون فقرات و کمتحرکی و درد بدنی و تنگ نفس گرفتم خلاصه داغونم خیلی افسردم تو فکر نامزدمم بااینهمه مشگلات من نمیتونم حتی یک لیوان اب دستش بدم خدایا چرا من اینجوری شدم قبلا حداقل زندگیم خوب بود کارامو میکردم الان نمیتونم بعدا میخواد چی بشه اون بنده خدا گناهش چیه با من عذاب ببینه از طرفیم اگر از زندگیم خارجش کنم داغون میشم نمیتونم دوام بیارم توی این شرایط سخت فقط اونه که مایه ی دلخوشیمه خدایا چرا من حق ندارم از زندگیم یکم لذت ببرم چی میشد دو سه سالو باهاش زندگی میکردم و یک شب بی صدا و بدون درد از این دنیا میرفتم . چرا از لحظه ی ب دنیا اومدنم محکوم شدم ب حسرت و درد کشیدن 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

عزیزم تلاش کن با امیدواری بهتر بشی 


اول افسردگیت درمان بشه روحیه تو خوب شدن اثر داره

راستی می دونستین که تو زندگیتون تا زمانی که یه چیزی براتون خیلی مهمه از همون موضوع ضربه می خورین؟ تا زمانی که آرزویی فکرتونو درگیر کرده و درموردش ترس و خوشحالی زیاد دارین اون آرزو برآورده نمیشه؟ می دونستید تو این دنیا هیچی از هیچی نباید براتون مهم باشه جز      خـــــدا؟ می دونستین یا نه؟ حالا بدونین یاد بگیرین که بدونین ... 
2738
خودشم میگه اما من تو این سه ماه خیلی ناامید شدم اخه همه دکتر رفتم هیچ کدومشون خوبم نکردن 

بزاریدببینه امید دادناش براتون تاثیر داره.دلشو که میتونی خوش کنی؟روحیه داشته باش

چقدر نامزدت دوستت داره که با این همه مشکل حاضره پات وایسه  بهش افتخار کن و قدرشو بدون

برای همینه که فکر میکنم ارزشش بیشتر از اینهاست اون لایقه ارامشه الان داره از سر کار برمیگرده اما جون ندارم حتی سفره بچینم براش من قبلا اینقدر داغون نبودم درسته راه نمیرم اما همیشه زندگیم میچرخوندم و کارامو میکردم اما حالا خیلی از پا افتادم 

عزیزم خب شرایط شمارو دیده و جلو اومده اونکه ادم از اول میبینه و انتخاب میکنه بااونیکه یهو وسط زندگیش این اتفاق براش میفته خیلی فرقشه اون دومی میبینه نمیتونه تحمل کنه خانمشو رهامیکنه ماهم یه آشناهامون عقدبود و خونشون طی یه حادثه ای آتش گرفت صورت و دستاش سوخت ولی شوهرش پاش موندهیچوقتم پشیمون نشده همه میگفتن ولش کن اما الان 2تا بچه سالم و خوشگل دارن حالا این آقا حتما شرایطو سنجیده و اومده جلو شاید این یه فرصت از طرف خداست برای شما که سختی هایی که کشیدین رو جبران کنه امید میتونه خیلی بیماری هارو درمان کنه 

رویاهایم را به تصویرمیکشم فارغ از تلخی های روزگار...من یک نقاشم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687