2726
🤣🤣🤣🤣🤣😁خب به طلاق گرفته ها که دیگه وام ازدواج نمیدن

اره میدونم   ولی  میگفت چون ما همون اولش وام و نگرفتیم به ما میدن😐😐

به امید روزهای بهتر روزای خوبی درراهه  مطمئنم
اره میدونم   ولی  میگفت چون ما همون اولش وام و نگرفتیم به ما میدن😐😐

چه می‌دونم والا بیخیال😐

 بخاطرهتوچقدر به اشک‌هایم لبخند زده‌ام !    دختر ناز من داره میاد 😍😍 😍 😍 عشق مامان من منتظرتم.   بعد کلی سختی خدا بهم یه فرشته داد

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

چه می‌دونم والا بیخیال😐

همین دیگه😂😂😂 تازه بعد طلاق زودی رجوع کردن😂😂😂 هنوز تو خونه مرده بود کتکم خورده بود😐😐

به امید روزهای بهتر روزای خوبی درراهه  مطمئنم
ممنونم انشاءالله برام خیلی دعا کن  دوسش دارم واقعا دلمم براش تنگ میشه ولی وقتی یاد کاراش میوفت ...

چشم عزیزم حتما دعات میکنم😚❤

عادت میکنی عزیزم اتفاقا وقتی جدا شدی میگی من واسه کی اینهمه تحمل کردم؟ شاید از خودت عصبانی بشی که چرا تحمل کردی و چرا زودتر جدا نشدی؟

حتما هنوز خیلی جوونی و کلی راه داری که ادامه بدی. این خاطرات اونقدر کمرنگ میشه که وقتی حسابی زندگیت عوض شد میگی اون خاطرات واسه دوران جاهلیتم بوده!

پروفایلم عکس خودمه لطفا کپی نکنین❤ البته چیز خاصی نیس یه عکس از پشت سَرَمه قیافمم مشخص نیس ولی به هرحال متعلق به منه😁
2728
همین دیگه😂😂😂 تازه بعد طلاق زودی رجوع کردن😂😂😂 هنوز تو خونه مرده بود کتکم خورده بود😐😐

هیچی ندارم بگم 😐

 بخاطرهتوچقدر به اشک‌هایم لبخند زده‌ام !    دختر ناز من داره میاد 😍😍 😍 😍 عشق مامان من منتظرتم.   بعد کلی سختی خدا بهم یه فرشته داد
مگه چندوقت عقدی  بنظرم کلاحرفاش زشته !

ماه دوماه عقد بودیم

الان یک سال میگذره از عروسیمون

شوهرم بچه نمیخواد

اونام تحت فشار گذاشتنمون

کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامت در تاپیکم رعایت بشه،،،،اما وقتی در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر میکنم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میزارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم داره  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشه با عنوانش اگر پاسخ ریپلای که زدی رو نمیدم دلیل نمیشه که حق با شماست                                       ممنون از فهم و شعور ش
نه عزیزم ندارم بعلت مشکلات 

انشاءالله گره از کارت باز بشه

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
انشاءالله گره از کارت باز بشه

ممنون اما دیگه درست نمیشه 

و منم بنظرم بزرگترین درد زندگی طلاق هست خیلی سخته اصلا قابل مقایسه با یه شکست ساده عشقی نیست 

خدایِ مهربونم شکرت ❤🙏
اره  جاری من حالا پنج ماه بعد عروسیش باردار شد اونم ناخواسته بماند ک چ کارهایی نکرد ک بیوفته ...

جاریم نامزد بود ک هی بالا میاورد شک کردیم تست ازش گرفتیم حامله بود چون سنش کم بود ندونست حاملس.و ٣ ماهش بود...و زودی عروسی گرفتن

آی ام کورد❤آنگاه که ناامیدی بر جانتــ پَنجه افکنده و رها نمیشوی..به من امیدوار باش.(زمر/53)
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز