2737
2734
عنوان

از دست مادرشوهرم چیکار کنم🤔

1371 بازدید | 49 پست

سلام زن دایی همسرم عمل کرده قرار بود بعداز ظهر بریم خونشون همگی صبح مادر شوهرم زنگ زده فلان لباستو بپوش فلان مانتوتو بپوش.

اعصابم خراب شد....

همش دخالت میکنه...هر جا میرم برام تعیین تکلیف میکنه.همش برا لباسام دخالت میکنه...

نمیذاره اونکی دوست دارمو بپوشم.

جمعه هم خونشون بودم همش میگفت نوه م شبیه پسرم مث پسر باهوش وفلان منم بهم بر خورد.

تو دلم گفتم مگه من گیجم ک اینجوری میگه.

اعصابم خورده چیکار کنم.

چجوری جوابشو بدم. از اینکه جواب نمیدم از خودم بدم میاد.

بعدا میام خود خوری میکنم.

حالا تصمیم گرفتم نرم باهاشون مهمونی.

بعدا تنها برم .چیزی ک اونا بدشون میاد اخه نمیذارن من تنها برم خونه دایی همسرم.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2738

منم مادرشوهرم۳بار گفت فلان لباسو بپوش منم گوش ندادم تازه هم بدترشو پوشبدم یا ی بار گفت اونو نپوش من دقیقا همشششش همونا پوشیدم دید فایده نداره دیگه نگفت

واسه خونه دار شدنمون لطفا یدونه صلوات بفرستین ممنون عزیزان 💜💜💜💜

لباسی کع  دوست داریو بپوش چیزیم گف  بگو   کثیف شده بودن شستم   خشک نشده بود 


چیز اضافیم گف دایورت کن به تخمدان چپت

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

برو ولی اون لباسهایی که اون گفته رو نپوش 

پسر کوچولوی مامانی الان سه سالس و داره داداشی میشه         بچه اولم کادو تولد شوهرم از طرف خدا بود و بچه دومم هدیه  تولد خدا برای پسرم بود❤                خدا جوووونم مرسی❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز