والا بااین طرزحرف زدن شما حق دارن باهاتون بابی احترامی رفتارکنن.اینکه میگیدمتظرید بمییره این اوج گستاخی رونشون میده.
بعدم میگیدامسال میخاستید رهن کنید گرون بوده نتونستید.شماكه توشهرکوچیک نتونستید رهن کنیدچطورمنتظرید بنده خدا بمیره بعد تو خرم آباد بتونید رهن کنید.
مادر بزرگ شما حتما مظلوم بوده این هفت تا عروس داره هیچ کدوم ازش راضی نیستن بقیه قبلا باهاش همخونه بودن زمان قدیم که چندتا عروس تو یه ساختمون بودن همه رو اذیت کرده حالا بقیه عروسا اونموقع جرات نداشتن از دستش نفس بکشن حالا به من میگن تو خوبه از خودت در مقابلش دفاع میکنی وشوهرتم یه نموله هواتو داره بجز یکی از عروسا که حتی یه روز هم پیشش زندگی نکرده فقط رابطشون خوبه خیلی زرنگ بود همون اول میدونست چکار کنه عروسی که تموم شد شوهرشو برد رفت شهر خودش دوری و دوستی.من همه کاری هم واسش میکنم پاهاشو ماساژ میدم سرشو حنا میذارم شغل خودمو بخاطرش ول کردم الان هی غصه میخورم که چقد ساده بودم
جوری حرف میزنی انگار ما نشستیم دعا کردیم بمیره تا ما ازونجا بریم من اگه اینقد خدانشناس بودم همون روز اول به شوهرم میگفتم نباید مامانت پیش ما باشه اگه باهامون میومد خونه میگرفتیم ولی دیگه فقط مگه بعداز مردنش بیایم همیشه هم گفتم که عمر دست خداست شاید من زودتر مردم ولی بر اساس سن و مریضی انتظار میره که اون زودتر بمیره
اره تو یه خونه ایم خوردو خوراک و خرج خونه و مهموناش که ماشالله کم نیستن همش با شوهرمه هفت تا پسر داره 4تا دختر همه هم میان رفت و امد دارن من با بچه کوچیک از صبح تا شب هی سر پام دیسک کمر هم عمل کردم بخدا بعضی روزا ده بار فقط چایی دم میکنم دیگه ناهاروشام به کنار سعی میکنم کسی ناراضی از خونه ام نره ولی خانواده من که میان بخدا بابام مرغ یا گوشت میوه حتی نون هم میارن بعد این پیر زن بهشون بی احترامی میکنه مثلا نمیاد سر سفره بشینه میگه من غذا نمیخوام منم خیلی شرمنده خانوادم میشم مامانم هی میگه اشکال نداره پیره به دل نگیر
همه اول زندگی تفریح و خوش گذرونی ان ما اول زندگیمون هی بیمارستان بودیم 16میلیون بخاطر بیماریش ضرر کردیم همش هم از جیب ما بود اگه کسی دیگه بود میگفت باید بقیه پسراش هم کمک کنن نه فقط این تازه داماد که از همشونم کوچیکتره ولی من حتی یبارم به زبون نیاوردم به روی شوهرمم نیاوردم پس لطفا نگید حقته بی احترامی حتی خود برادر شوهرم گفته بود والله زنش اگه زن بدی بود نمیذاشت شوهرش اینقد خرج کنه
بعضی وقتا با حرفاش اینقد اذیتم میکنه که غذامو با بغض میخورم همش تو گلوم گیر میکنه
