پسرم ۴روزشه تا دیشب مامانم پیشش بود من کنار شوهرم میخوابیدم امشب مادررشوهرم اومد مامانم مجبور شد بره اخه شوهرم دوس نداره مامانم اینجا باشه زیاد منم سزارین کردم با مامانم خیلی راحت بودم واسم شیافت میزد خیلی درد دارم نمیتونم پاشم اصلادتنهایی امشب مادر شوهرم تو یهداتاق خوابید شوهرمم گفت من بچه گریش خواب زدم میکنه منو تنها گذاشتن با بچه خداروشکر خوابه بیدار نشد ولی من تنهایی دارم گریه میکنم تنهایی حس بدیه انگار فاصله افتاده بینمون نمیدونم چکلر کنم ینیرباید همیشه تنها بمونم با پسرم؟؟؟
مگه مادرشوهرتون برای کمک به شمانیومده؟
چقدر بد آخه. زائو چهار روزه تنها نباید باشه
مادر شوهرت این وسط واسه چی اومده مهمونی مامانت حداقل ده روز باید میموند تا بخیه هاتو بکشی ،ناراحت نشی ها شوهرت خیلی خودخواه ،هم دوست نداره مادرت باشه، هم خوابش بهم‌میخوره
مادر شوهرت برای چی اومده وقتی دستگیرت نیست تو این شرایط؟ هر چند زود بود واسه مادر شدنت اخه تو این شرایط الویتت باید بچه ات باشه هنوز خیلی کوچیکه بعد نگرانی که بین تو و همسرت فاصله بیفته؟
همه مادرا این مراحل گذروندن بعد یه مدت به حالت عادی برمیگرده زندگیت
😐 خوب مگه بچه اونم نیست ک از گریه اش فرار کرده
بعدشم هنوز ۴ روزهه ک دنیا امده بزار تا۴۰ روز حداقل نزدیک شوهرتم نشو تا خونریزیت و اخلاق و بنیه ات درست شه
چرا فک میکنی تنهایی؟
گریه نکن. حضرت زهرا کمکت کنه عزیزم. الان پاشو برو پیشش بخواب اگر طاقت نمیاری و هرگز در برابر این حرفش که بچه بی خوابم میکنه کوتاه نیا.عادت میکنه.. بگو ترسیدم تنها تو اتاق با بچه
از مادر شوهرت کمک بخواه و با شوهرت هم صحبت کن چون مادر شما همون ارزشی رو داره که مادر خودش داره
استاتر حالت رو که گفتی تک تک بدبختیام یادم افتاد چه روزای بدی بود احساس میکنم تو هم افسردگی پس از زایمان گرفتی من 6 ماه درگیرش بودم خدا کمکت کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
