بچها ی دختره هست ما دبیرستان با هم همکلاسی بودیم تازه ازدواج کرده از طریق اینستا دورا دور باهم ارتیاط داشتیم...
تا جایی من یادمه پدرش پولدار بود شوهرشم ک ۱۴ سال از هودش بزرگتره ب ظاهر پولداره البتههه به ظاهر..خلاصه بگذریم من دوهفته پیس ایشون رو تو کافه اتفاقی دیدم اومد کنارن فلان سلام احوال بعد ۴۵ دقیفه رفت ک با خواهرس هم بود...
دو روز بعدس پیام داد رها لباس داری مجلسی ب من بدی😑😑😑من هنگ کردم گفتم ن والا من لباس شب ندارم فقط ی کت دامن دارم گف باشه پس هیجی خدافظ(اینا رو با یه منتی میگف وقتی نیدید ندارم) سه روز بعدش پیام داد رها کت دامنت بم قدض میدی فردا شب فلان جا دعوتیم
بچها واقعاااا روم نشد چون ۳ روز قبلش گفته بودم دارم و فلان
بعد خونه ی ما از شهرک های اطراف شهره و ی کم دوره از شهر...
بعد گفتم لره بیا ببرش فلان
اومد بردش و قدبونت برم مرسی فلان عزیزم
دیشب بعد از یک هفته گفتم عزیرم لباسمو میاری
گف من ماشین ندارم خودت بیا ببرش😑😑😑😑